چوب تنبیه خدا نامرئیست

چوب تنبیه خدا نامرئیست!
نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد !
یک شبی یک جایی...
خاطرت می آید...
وقتی از شدت بغض نفست میگیرد...
خاطرت می آید...
وقتی از استیصال همه امید دلت میمیرد...
خاطرت می آید...
که شبی یک جایی...
باعث و بانی یک بغض شدی، و دلی سوزاندی...
آن زمان فکر نمیکردی بغض، پاپی ات خواهد شد
و شبی یک جایی...
می نشیند سر راه نفست
و تو هم بالاجبار!
هر دقیقه صد بار...
محض آزادی راه نفست
بغض را میشکنی...
آری این چوب خداست...
دیدگاه ها (۱)

لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلمچه بگویم که کمی خوب شود حال دل...

مبر پای قمار عشق ای دل-باز- هستت راندارم بیش از این تاب تماش...

به سیر باغ رفتم باختم مننظر بر نو گلی انداختم منالهی دیده ی ...

و شهریار در پاسخ سایه این غزل را سرود: گر از این چاه طبیعت ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط