fake kook
fake kook
part*⁴¹
جونگکوک اومد دنبالم دستمو گرفت
کوک: ا.ت صبر کن توضیح میدم
ا.ت: چه توضیحی همه چیزو با چشمای خودم دیدم
تو بغلش منو گرفت
ا.ت: ولم کن
دستمو گرفت اوردم داخل
تهیونگ اومد
ا.ت: تهیونگ تو اینجا چیکار میکنی ولم کنید میخوام برم
تهیونگ: سورپرایز تولدت مبارک
همه ی دوستام اومدن پیشم و همه با هم گفتن: تولدت مبارک ا.ت
و یه اهنگ گذاشتن و همگی رقصیدن بعد رفتن
همون خانمه اومد پیشم گفت:ا.ت منو ببخش قصدم چیز بدی نبود
ا.ت: میدونم من تورو بخشیدم ولی یه نفرو نمیبخشم بفرمایید میتونید برید
تهیونگ: ا.ت
ا.ت: تو میدونستی
کوک: نقشه رو کشید
ا.ت: گل مورد علاقت کی بود؟
کوک: تهیونگ😂
ا.ت: 🥴
تهیونگ: منم میرم دیگه خدافظ
کوک: خدافظ
کوک: عزیزم
ا.ت: چیزی نگو
کوک: ناراحت نباش میخواستم برای تولدت سورپرایزت کنم
ا.ت: من نمیخوام همچین تولدی تهیونگ بهت نگفت چخبر بوده 😐من خیلی ناراحت شدم خیلی
کوک: عزیزم واقعا معذرت میخواهم دلم نمیخواست ناراحتت کنم تهیونگ به من گفت اینجوری کنیم واقعا این دو روز برام سخت بود بهت بی محلی کنم
اومد بغلم کرد
کوک:ببخشید
ا.ت: باشه
کوک: باشه؟
ا.ت: یعنی منظورم اینه بخشیدمت توهم به من قول بده دیگه بهم بی محلی نکنی
کوک: چشم
ا.ت: خودتو لوس نکن
کوک: بیا بریم تو بالکون بشنیم ستاره هارو ببینیم
ا.ت: باشه
کوک: این ستاره ها و ماه رو میبینی
ا.ت: اره
کوک: اینا از دید منه وقتی درکنار دخترای دیگه ای
ا.ت: یعنی من ماهم
کوک: اره تو ماه منی
ا.ت: اینارو از کجا یاد گرفتی؟
کوک: از خودم در اوردم
ا.ت: 😂
#کوک
#فیک
#سناریو
part*⁴¹
جونگکوک اومد دنبالم دستمو گرفت
کوک: ا.ت صبر کن توضیح میدم
ا.ت: چه توضیحی همه چیزو با چشمای خودم دیدم
تو بغلش منو گرفت
ا.ت: ولم کن
دستمو گرفت اوردم داخل
تهیونگ اومد
ا.ت: تهیونگ تو اینجا چیکار میکنی ولم کنید میخوام برم
تهیونگ: سورپرایز تولدت مبارک
همه ی دوستام اومدن پیشم و همه با هم گفتن: تولدت مبارک ا.ت
و یه اهنگ گذاشتن و همگی رقصیدن بعد رفتن
همون خانمه اومد پیشم گفت:ا.ت منو ببخش قصدم چیز بدی نبود
ا.ت: میدونم من تورو بخشیدم ولی یه نفرو نمیبخشم بفرمایید میتونید برید
تهیونگ: ا.ت
ا.ت: تو میدونستی
کوک: نقشه رو کشید
ا.ت: گل مورد علاقت کی بود؟
کوک: تهیونگ😂
ا.ت: 🥴
تهیونگ: منم میرم دیگه خدافظ
کوک: خدافظ
کوک: عزیزم
ا.ت: چیزی نگو
کوک: ناراحت نباش میخواستم برای تولدت سورپرایزت کنم
ا.ت: من نمیخوام همچین تولدی تهیونگ بهت نگفت چخبر بوده 😐من خیلی ناراحت شدم خیلی
کوک: عزیزم واقعا معذرت میخواهم دلم نمیخواست ناراحتت کنم تهیونگ به من گفت اینجوری کنیم واقعا این دو روز برام سخت بود بهت بی محلی کنم
اومد بغلم کرد
کوک:ببخشید
ا.ت: باشه
کوک: باشه؟
ا.ت: یعنی منظورم اینه بخشیدمت توهم به من قول بده دیگه بهم بی محلی نکنی
کوک: چشم
ا.ت: خودتو لوس نکن
کوک: بیا بریم تو بالکون بشنیم ستاره هارو ببینیم
ا.ت: باشه
کوک: این ستاره ها و ماه رو میبینی
ا.ت: اره
کوک: اینا از دید منه وقتی درکنار دخترای دیگه ای
ا.ت: یعنی من ماهم
کوک: اره تو ماه منی
ا.ت: اینارو از کجا یاد گرفتی؟
کوک: از خودم در اوردم
ا.ت: 😂
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۷.۱k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.