fake kook
fake kook
part*³⁹
تهیونگ: چیه
ا.ت: چقدر جونگکوک میشناسی؟
تهیونگ: ها چرا اینو میپرسی
ا.ت: تازه رفت تو بالکون با تلفنش حرف زدفک کنم پای دختره دیگه ای وسط باشه
تهیونگ: یعنی چی؟
ا.ت: تازه خودش داشت باهاش حرفی میزد خودم شنیدم
تهیونگ: الان کجاست
ا.ت: رفت بیرون فک کنم رفت پیش این دختره
تهیونگ: تو مطمئنی؟
ا.ت: اره گفتم خودم شنیدم میگفت که میخواد این دختره منظورش با منه گفت که ردش کنم بعد میام با تو الانم رفت پیشش
تهیونگ: اشتباه میکنی جونگکوک اینطوری نیست
ا.ت: چرا هی اینو میگی راست میگم
تهیونگ: من باور نمیکنم اخه جونگکوک خیلی دوست داره
ا.ت: میگم خودم صداشو شنیدم
تهیونگ: حالا تو اروم باش گریه نکن
صدای در اومد
ا.ت: من برم ببینم میخواد چی بگه
تهیونگ:صبر کن اروم باش هیچی بهش نگو تا مطمئن نشدی
ا.ت: باشه
رفتیم درو باز کردیم
کوک: چیشده چرا دارید اینجوری نگام میکنید
ا.ت: کجا بودی
تهیونگ: ا.ت
ا.ت: چیزی نگو تهیونگ به تو ربطی نداره
کوک: چی شده ا.ت
ا.ت: کجا بودی راستشو بگو
کوک: پیش چینمو بودم
ا.ت: چرا؟
کوک: میخواستم برم وسایلمو پیشش بردارم
ا.ت: خب برو
کوک: کجا
ا.ت: منظورم اینه برو داخل بشین
تهیونگ: ا.ت دیدی چرا الکی شک میکنی
ا.ت: الان متوجه میشیم
تهیونگ: چیکار میخوای کنی
ا.ت: زنگ میزنم به چینمو
تهیونگ: اینکارو نکن
زنگ زدم به چینمو
چینمو: الو
ا.ت: الو چینمو
چینمو: سلام
ا.ت: سلام
چینمو: چیزی شده
ا.ت: جونگکوک تازه پیشت بوده؟
چینمو: نه چطور مگه
ا.ت: اها که اینطور هیچی همینجوری میگم خب خدافظ
گوشی قطع کردم
ا.ت: فهمیدی
تهیونگ: 😐😐برو پیشش ببینم چی میگه
ا.ت: باشه
#کوک
#فیک
#سناریو
part*³⁹
تهیونگ: چیه
ا.ت: چقدر جونگکوک میشناسی؟
تهیونگ: ها چرا اینو میپرسی
ا.ت: تازه رفت تو بالکون با تلفنش حرف زدفک کنم پای دختره دیگه ای وسط باشه
تهیونگ: یعنی چی؟
ا.ت: تازه خودش داشت باهاش حرفی میزد خودم شنیدم
تهیونگ: الان کجاست
ا.ت: رفت بیرون فک کنم رفت پیش این دختره
تهیونگ: تو مطمئنی؟
ا.ت: اره گفتم خودم شنیدم میگفت که میخواد این دختره منظورش با منه گفت که ردش کنم بعد میام با تو الانم رفت پیشش
تهیونگ: اشتباه میکنی جونگکوک اینطوری نیست
ا.ت: چرا هی اینو میگی راست میگم
تهیونگ: من باور نمیکنم اخه جونگکوک خیلی دوست داره
ا.ت: میگم خودم صداشو شنیدم
تهیونگ: حالا تو اروم باش گریه نکن
صدای در اومد
ا.ت: من برم ببینم میخواد چی بگه
تهیونگ:صبر کن اروم باش هیچی بهش نگو تا مطمئن نشدی
ا.ت: باشه
رفتیم درو باز کردیم
کوک: چیشده چرا دارید اینجوری نگام میکنید
ا.ت: کجا بودی
تهیونگ: ا.ت
ا.ت: چیزی نگو تهیونگ به تو ربطی نداره
کوک: چی شده ا.ت
ا.ت: کجا بودی راستشو بگو
کوک: پیش چینمو بودم
ا.ت: چرا؟
کوک: میخواستم برم وسایلمو پیشش بردارم
ا.ت: خب برو
کوک: کجا
ا.ت: منظورم اینه برو داخل بشین
تهیونگ: ا.ت دیدی چرا الکی شک میکنی
ا.ت: الان متوجه میشیم
تهیونگ: چیکار میخوای کنی
ا.ت: زنگ میزنم به چینمو
تهیونگ: اینکارو نکن
زنگ زدم به چینمو
چینمو: الو
ا.ت: الو چینمو
چینمو: سلام
ا.ت: سلام
چینمو: چیزی شده
ا.ت: جونگکوک تازه پیشت بوده؟
چینمو: نه چطور مگه
ا.ت: اها که اینطور هیچی همینجوری میگم خب خدافظ
گوشی قطع کردم
ا.ت: فهمیدی
تهیونگ: 😐😐برو پیشش ببینم چی میگه
ا.ت: باشه
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۴.۳k
۰۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.