بد بوی مدرسه پارت 11
#بد_بوی_مدرسه
#part_11
"کوک"
بعد از پنج ساعت چهل دیقه یه اقای مسنی ک عینک زده بود و بهش چهل سال خورده ای میخورد
بلخره به خودم اومدم و سریع رفتم سمتش
کوک: بب.. ببخشیددد.. عمل.. عملش چجوری پیش.. رفت عمل چجوری پیش رفت؟؟؟
با چیزی ک گفت انگار دنیا وایساده بود و فقط صدای دکتر تو سرم اکو میشد
دکتر: همسرتون وقتی ماشین چپ کرده از ماشین پرت شدن بیرون و صورتشون نابود شده و جمجمشون پوکیده و جای سالمی تو بدنشون باقی نمونده و متاسفانه ایشون رو از دست دادیم....
کوک:لعنتیییی چی میگی تو
ب من دروغ تحویل ندههه
برو ا/ت منو بیارررر بهش بگو کوک غلط کرده بهش بگو کوک اومده دنبالت پاشو(با زجه)
دکتر:آقای محترم لطفا آروم باشید
کوک:مرتیکه من چطور آروم باشم میفهمی چی میگی(داد نسبتا بلند)
دکتر:اینجا بیمارستانه مریضای زیادی اینجا بستری هستن و نیاز ب آرامش دارن...
کوک:ننننن ا/ت مممن زندست... میدو...(از هوش میره)
"تهیونگ"
پرستار گفت سولی بر اثر شوک بیهوش شده و بهش سرم زد و گفت تا چند ساعت دیگه به هوش میاد...
از پذیرش پرسیدم و رفتم طبقه سوم
همین ک وارد طبقه سوم شدم صدای کوک همه جا رو گرفته بود...
همین ک وارد طبقه سوم شدم صدای کوک همه جا رو گرفته بود...
سریع دویدم پیشش ک همون لحظه بیهوش شد....
تهیونگ:آقای دکتر چ اتفاقی افتاده؟؟
دکتر:متاسفانه همسرشونو از دست دادن..
تهیونگ:همس؟ اها.. چییی؟؟
یعنی چی هیچ میفهمید چی دارید میگید؟؟
دکتر:آقای محترم تقصیر من و همکارام نیست ما تمام تلاشمونو کردیم تسلیت میگم......
تهیونگ:
وای من ب سولی چی بگم...
حالا من چطوری جونگکوک رو آروم کنم..
پرستار رو صدا زدم کمک کردن کوک رو بردیم تو بخش اورژانس و بستري کرديم...
"سولی"
چشمامو باز کردم دیدم تو بیمارستانم..
اومدم بشینم زیر شکمم تیر کشید..
سولی:اهههه
تهیونگ:بیب چیشد؟؟ حالت خوبه؟؟
سولی:ارع خوبم اینجا چیکار میکنم؟؟
تهیونگ:یهو از حال رفتی..
سولی...
با یاد آوردی تماسی ک دریافت کردم سرم تو دستم و در آوردم و زدم زیر گریه
تهیونگ ا/ت کجاست؟؟؟
ا/ت من کجاست هاا؟؟
و بدون کفش تو سالن میدویدم..
ا/تتتتتت ا/تتتتتتم رفیق خوشگلم کجایییی هومم؟؟
"تهیونگ"
...
#part_11
"کوک"
بعد از پنج ساعت چهل دیقه یه اقای مسنی ک عینک زده بود و بهش چهل سال خورده ای میخورد
بلخره به خودم اومدم و سریع رفتم سمتش
کوک: بب.. ببخشیددد.. عمل.. عملش چجوری پیش.. رفت عمل چجوری پیش رفت؟؟؟
با چیزی ک گفت انگار دنیا وایساده بود و فقط صدای دکتر تو سرم اکو میشد
دکتر: همسرتون وقتی ماشین چپ کرده از ماشین پرت شدن بیرون و صورتشون نابود شده و جمجمشون پوکیده و جای سالمی تو بدنشون باقی نمونده و متاسفانه ایشون رو از دست دادیم....
کوک:لعنتیییی چی میگی تو
ب من دروغ تحویل ندههه
برو ا/ت منو بیارررر بهش بگو کوک غلط کرده بهش بگو کوک اومده دنبالت پاشو(با زجه)
دکتر:آقای محترم لطفا آروم باشید
کوک:مرتیکه من چطور آروم باشم میفهمی چی میگی(داد نسبتا بلند)
دکتر:اینجا بیمارستانه مریضای زیادی اینجا بستری هستن و نیاز ب آرامش دارن...
کوک:ننننن ا/ت مممن زندست... میدو...(از هوش میره)
"تهیونگ"
پرستار گفت سولی بر اثر شوک بیهوش شده و بهش سرم زد و گفت تا چند ساعت دیگه به هوش میاد...
از پذیرش پرسیدم و رفتم طبقه سوم
همین ک وارد طبقه سوم شدم صدای کوک همه جا رو گرفته بود...
همین ک وارد طبقه سوم شدم صدای کوک همه جا رو گرفته بود...
سریع دویدم پیشش ک همون لحظه بیهوش شد....
تهیونگ:آقای دکتر چ اتفاقی افتاده؟؟
دکتر:متاسفانه همسرشونو از دست دادن..
تهیونگ:همس؟ اها.. چییی؟؟
یعنی چی هیچ میفهمید چی دارید میگید؟؟
دکتر:آقای محترم تقصیر من و همکارام نیست ما تمام تلاشمونو کردیم تسلیت میگم......
تهیونگ:
وای من ب سولی چی بگم...
حالا من چطوری جونگکوک رو آروم کنم..
پرستار رو صدا زدم کمک کردن کوک رو بردیم تو بخش اورژانس و بستري کرديم...
"سولی"
چشمامو باز کردم دیدم تو بیمارستانم..
اومدم بشینم زیر شکمم تیر کشید..
سولی:اهههه
تهیونگ:بیب چیشد؟؟ حالت خوبه؟؟
سولی:ارع خوبم اینجا چیکار میکنم؟؟
تهیونگ:یهو از حال رفتی..
سولی...
با یاد آوردی تماسی ک دریافت کردم سرم تو دستم و در آوردم و زدم زیر گریه
تهیونگ ا/ت کجاست؟؟؟
ا/ت من کجاست هاا؟؟
و بدون کفش تو سالن میدویدم..
ا/تتتتتت ا/تتتتتتم رفیق خوشگلم کجایییی هومم؟؟
"تهیونگ"
...
۳.۳k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.