پارت ( ۴ )
پارت ( ۴ )
{ عمارت متروکه }
ویو تهیونگ
داشتم با گوشی بازی میکردم که چند دقیقه ای بود خبری از ا/ت نبود رفتم پایین که دیدم ا/ت نیست همه جارو گشتم ولی خبری ازش نبود
یهو چند تا مرد وارد حیاط شدن منو سوار ماشین کردن و به سمت اون عمارت که ا/ت میگفت
میبردن یکی از اون مرداد دستمالی دور دهنم گذاشت که دیگه چیزی نفهمیدم.....
( ویو ا/ت )
چشمامو باز کردم سر درد بدی داشتم توی اتاق بودم دست و پاهامو با زنجیر بسته بودن بخاطر زنجیر دست و پاهام زخمی و کبود شده بودن
بغضی که گلومو گرفته بود نمیتونستم قورت بدم در اتاق باز شد که یه مرد خیلی زیبایی ( جووون) وارد شد پشت سرشم یه بادیگارد بود صورت خشنی داشت آمد روی صندلی روبه روم
نشست و به بادیگاردش دستور داد سیگارشو روشن کنه چند روز پیش تو ی اینترنت که داشتم میچرخیدم چشمم به ی پستی خورد که داشت خطر ناک ترین خوناشام جهانو معرفی می کرد که اسمش جونگ کوک بود این مرد واقعا شبیه اون بود وای نه امکان نداره اون باشه با ترس لب باز کردم
+تو کی هستی ورا منو آوردی اینجا
_اوردم جایی که خیلی وقت پیش باید میومدی
+چی؟ تو کی هستی
_خب خب بزاز بهت بگم تو و اون پسره با نقشه ی من به اون عمارت امدین و تو الان مال شدی
+چی داری میگی
_خب اسم من جئون جونگ کوکه
+چ.. چی یعنی تو همون .... همون
_اره یه خوناشام
_و اگه بیبی خوبی باشی و کارایی که میگمو انجام بدی فعلا کاری باهات ندارم
+چی داری میگی من شوهر دارم ولم کن
_نه نه نشد
+خواهش میکنم ولم کن
لایک و کامنت یادتون نره ❤️❤️🖤
{ عمارت متروکه }
ویو تهیونگ
داشتم با گوشی بازی میکردم که چند دقیقه ای بود خبری از ا/ت نبود رفتم پایین که دیدم ا/ت نیست همه جارو گشتم ولی خبری ازش نبود
یهو چند تا مرد وارد حیاط شدن منو سوار ماشین کردن و به سمت اون عمارت که ا/ت میگفت
میبردن یکی از اون مرداد دستمالی دور دهنم گذاشت که دیگه چیزی نفهمیدم.....
( ویو ا/ت )
چشمامو باز کردم سر درد بدی داشتم توی اتاق بودم دست و پاهامو با زنجیر بسته بودن بخاطر زنجیر دست و پاهام زخمی و کبود شده بودن
بغضی که گلومو گرفته بود نمیتونستم قورت بدم در اتاق باز شد که یه مرد خیلی زیبایی ( جووون) وارد شد پشت سرشم یه بادیگارد بود صورت خشنی داشت آمد روی صندلی روبه روم
نشست و به بادیگاردش دستور داد سیگارشو روشن کنه چند روز پیش تو ی اینترنت که داشتم میچرخیدم چشمم به ی پستی خورد که داشت خطر ناک ترین خوناشام جهانو معرفی می کرد که اسمش جونگ کوک بود این مرد واقعا شبیه اون بود وای نه امکان نداره اون باشه با ترس لب باز کردم
+تو کی هستی ورا منو آوردی اینجا
_اوردم جایی که خیلی وقت پیش باید میومدی
+چی؟ تو کی هستی
_خب خب بزاز بهت بگم تو و اون پسره با نقشه ی من به اون عمارت امدین و تو الان مال شدی
+چی داری میگی
_خب اسم من جئون جونگ کوکه
+چ.. چی یعنی تو همون .... همون
_اره یه خوناشام
_و اگه بیبی خوبی باشی و کارایی که میگمو انجام بدی فعلا کاری باهات ندارم
+چی داری میگی من شوهر دارم ولم کن
_نه نه نشد
+خواهش میکنم ولم کن
لایک و کامنت یادتون نره ❤️❤️🖤
۱۰.۱k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.