پارت ( ۵ )
پارت ( ۵ )
{ عمارت متروکه }
_تو مال منی شوهری در کار نیست
بلند شد و روبه روم ایستاد
_اگه بخوای زیاد سوال بپرسید و سرپیچی کنی قول نمیدم به فاک نری
اینو گفتو از اتاق رفت بیرون
اشکام داشتن بی اختیاری میریختن من مونده بودم با سوالای ذهنم درد بدنم بیشتر شده بود هوا بشدت سرد بود در اتاقو زدن که یه زن وارد اتاق شد فکنم خدمتکار بود
خدمت کار : سلام من خدمت کار این عمارتم
بیا بهت عمارت و قانون هاشو نشونت بدم
امد سمتم و دستامو باز کرد از اتاق خارج شدیم برای اولین بار تونستم داخل عمارت و ببینم عمارت خیلی بزرگ و زیبایی بود منو سمت اتاق با تم صورتی و سیاه برد
خدمت کار : این اتاق شماست خانم
+ببخشید میتونم یه سوال بپرسم
خدمت کار : بله
+این مرد چرا منو آورده اینجا
خدمت کار : ایشون ارباب این عمارت هستن و با نقشه جایزه قرعه کشی مسافرانو به اون عمارت دعوت میکنن و اونارو میکشن
+چی اونارو میکشن
خدمت کار : بله
خب باید قانون هارو بهتون بگم
یک اینکه بدون اجازه ارباب حتا به حیاط عمارت هم نرین
دو باید همیشه آماده باشین چون شما دیگه مال این عمارت شدین و ارباب همیشه به خون نیاز دارن و برای آشامیدنش شمارو انتخاب کردن
+چی نه این غیر ممکنه
خدمت کار : گفتم که نباید از حرفاتون سر پیچی کنید
باید بریم سر کارمون ارباب شمارو به عنوان مصرف خون و خدمت کار و بانو این عمارت معرفی کرده
ناچار رفتم سمت کارام و به اجبار انجامشون دادم
شرایط :
۸ : لایک
۳۰ : کامنت
{ عمارت متروکه }
_تو مال منی شوهری در کار نیست
بلند شد و روبه روم ایستاد
_اگه بخوای زیاد سوال بپرسید و سرپیچی کنی قول نمیدم به فاک نری
اینو گفتو از اتاق رفت بیرون
اشکام داشتن بی اختیاری میریختن من مونده بودم با سوالای ذهنم درد بدنم بیشتر شده بود هوا بشدت سرد بود در اتاقو زدن که یه زن وارد اتاق شد فکنم خدمتکار بود
خدمت کار : سلام من خدمت کار این عمارتم
بیا بهت عمارت و قانون هاشو نشونت بدم
امد سمتم و دستامو باز کرد از اتاق خارج شدیم برای اولین بار تونستم داخل عمارت و ببینم عمارت خیلی بزرگ و زیبایی بود منو سمت اتاق با تم صورتی و سیاه برد
خدمت کار : این اتاق شماست خانم
+ببخشید میتونم یه سوال بپرسم
خدمت کار : بله
+این مرد چرا منو آورده اینجا
خدمت کار : ایشون ارباب این عمارت هستن و با نقشه جایزه قرعه کشی مسافرانو به اون عمارت دعوت میکنن و اونارو میکشن
+چی اونارو میکشن
خدمت کار : بله
خب باید قانون هارو بهتون بگم
یک اینکه بدون اجازه ارباب حتا به حیاط عمارت هم نرین
دو باید همیشه آماده باشین چون شما دیگه مال این عمارت شدین و ارباب همیشه به خون نیاز دارن و برای آشامیدنش شمارو انتخاب کردن
+چی نه این غیر ممکنه
خدمت کار : گفتم که نباید از حرفاتون سر پیچی کنید
باید بریم سر کارمون ارباب شمارو به عنوان مصرف خون و خدمت کار و بانو این عمارت معرفی کرده
ناچار رفتم سمت کارام و به اجبار انجامشون دادم
شرایط :
۸ : لایک
۳۰ : کامنت
۱۲.۵k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.