سالها حلقه زدم بر در میخانهی عشق

سالها حلقه زدم بر در میخانه‌ی عشق
تا بروی دلم از غیب گشودند، دری

هرکه در مزرع دل تخم محبت نفشاند
جز ندامت نبود عاقبت او را ثمری


"وحدت_کرمانشاهی" #طبیعت
دیدگاه ها (۲)

دگر ز جان من ای سیمبر چه می خواهی؟ربوده‌ای دل زارم دگر چه می...

اگر هزار غمست از جفای او بر دل هنوز بنده اویم که غمگسار منست...

تا به روی زندگی لبخند نزنیزندگی به تو لبخند نخواهد زد این قا...

میگویند با دوستان مروت... با دشمنان مدارا....اما مشکل این اس...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

# رز _ سیاه PART _ 49تارا: از وقتی یادمه بعد یه دوره کوتاهی ...

My angel (part 14 )چند دقیقه ای میشد که محو فضای اطرافت شده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط