دایون اخبار رو از Tv تماشا میکرد عصبی اومد داخل اتاقی که

دایون اخبار رو از Tv تماشا میکرد عصبی اومد داخل اتاقی که ات اونجا بود
دایون: (داد) دختره ی هرزههههههههههه....اد مرد اد مرد (گریه میکنه)
ات عوضییییی چطور تونستیییی چطوررر تونستییی
•••••••••••اینجا ات اونقدری مریض و افسرده روانی شده که دیگه به جیغ زدنا خیلی واکنش بدی نشون میده که توی ادامه میبینید •••••••••••
ات: م.ممن کارب نکردمم....من کاری نکردم
دایون یه چاقو میاره
دایون: (داد و گریه) باید همون دردی که اد کشید رو تجربه کنی
چاقو رو روی ران ات میکشید : (داد میزنه) نههههه نکن....
ات دستاشو اونقدری محکم مشت میکنه که باعث میشه دستاش زخم بشه
ویو خانواده غریبه(یه رهگذر)
داشتن با هم داشتن میرفتن سمت یه روستایی که از یه کلبه خرابه صدایی میشنون
زن: دخترم زنگ بزن پلیس بیاد
دختر: مامان من دارم فیلم میگیرم
مرد: من زنگ میزنم
دختر ۲: بیاید بریم داخل شاید کمک بخواد
زن: نه خطرناکه
مرد: (درحال دادن اطلاعات مکان)
پلیس: باشه الان میایم
خلاصه تا پلیسا بیان شب شد
زن: بیاید بشینیم توی ماشین
دختر: نه میخوام بازم فیلم بگیرم
مرد: اینجا نزدیک جنگله خیلی خطرناکه بیاید سوار ماشین شید
دخترا: چشم بابا
زن: افرین دخترانم
پلیسا اومدن
پلیس رئیسه برنامه ریخت برا اینکه برن داخل
پلیس1: درحال فیلم دیدن (فیلمی که دختره گرفته بود)
پلیس ها همه دور خونه جمع شده بودن
دو نفر از پلیسا
تق تق
دایون: بله
پلیس: خانم ما اینجاییم تا با شما حرف بزنیم
دایون: شما کی هستین: ما پلیسیم
پلیسا تا اینو گفتن دایون سریع رفت اتاق ات و اونو داخل زیر زمین کوچیکی قایم کرد
رفت در رو باز کرد
دایون: بله بفرمایید
پلیس: میشه داخل خونه رو ببینیم
دایون: بله
پلیسا وارد شدن
پلیس اول در حال صحبت با دایون بود در حالی که پلیس دوم در حال دیدبانی خونه
پلیس2: اینجا کجاست؟چرا درشو بستین؟
دایون: اونجا...
دیدگاه ها (۵)

پلیس ۲: اونجا چیه؟ چرا درشو بستین؟دایون (با لبخند مصنوعی): ا...

دو ساعت بعد – جلوی کلبه‌ی دایونماشین پلیس‌ها بی‌سروصدا جلوی ...

اد رو برده بودن پژشک قانونیپس فردا خبر رسیدمنیجر و مدیر رفتن...

هیچ کدوم از اعضا از جریان اد خبر نداشتن مدیر و منیجر پشت سر ...

دوست پسر دمدمی مزاج

سلاممم🎀🎀🎀ویو ات: منتظر بودم که تهیونگ غذا رو بیارهتق تق تق ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط