(دوست داشتنی) پارت 30
(دوست داشتنی) پارت 30
ا.ت
باهم رفتیم خرید کلی
چیز خریدیم یه لباس سفید
و یه دامن سفید بلند پوشیدم
بعد یه کفش پاشنه بلند
سفید و موهامو گوجه ای بستم
یه آرایش ساده کردم رفتم پیش
تهیونگ
ا.ت: خوبه
تهیونگ:....
ا.ت: چی بده
تهیونگ: نه عالیه خب الان
میرسن
خدمتکار:آقا مهموناتون اومدن
تهیونگ: الان میام
(دیگه باهمه سلام کرد)
جیمین: هیونگ دوست
دخترت نمیاد
تهیونگ:چرا الان میاد ا.ت
ا.ت: بله اومدم سلام به همگی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
یکم نشسته بودیم
ا.ت: خب من برم شربتا رو
بیارم
تهیونگ:بزار بیام کمکت
#تهیونگ
#فیک
ا.ت
باهم رفتیم خرید کلی
چیز خریدیم یه لباس سفید
و یه دامن سفید بلند پوشیدم
بعد یه کفش پاشنه بلند
سفید و موهامو گوجه ای بستم
یه آرایش ساده کردم رفتم پیش
تهیونگ
ا.ت: خوبه
تهیونگ:....
ا.ت: چی بده
تهیونگ: نه عالیه خب الان
میرسن
خدمتکار:آقا مهموناتون اومدن
تهیونگ: الان میام
(دیگه باهمه سلام کرد)
جیمین: هیونگ دوست
دخترت نمیاد
تهیونگ:چرا الان میاد ا.ت
ا.ت: بله اومدم سلام به همگی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
یکم نشسته بودیم
ا.ت: خب من برم شربتا رو
بیارم
تهیونگ:بزار بیام کمکت
#تهیونگ
#فیک
۱۲.۷k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.