(دوست داشتنی) پارت 28
(دوست داشتنی) پارت 28
داشتم ا.ت رو بغل
میکردم
خدمتکار: آقا پد ببخشید
موقع بدی مزاحم شدم
(تهیونگ از ا.ت جدا شد)
تهیونگ: بله خانم
خدمتکار:خواستم بگم پدرتون
اومده ولی الان بهش میگم
پیش دوست دخترتون هستید
ا.ت: چی من که اصلا امکان
نداره همچین پسری با من
قرار بزاره
تهیونگ:مگه تو چته خدمتکار
نگیا اینو اون فقط دوست عادیمه
خدمتکار: بله آقا پدرتون منتظرن
تهیونگ: باشه الان میام
[پ.ت(پدر تهیونگ)]
پ.ت:سلام
تهیونگ: سلام
پ.ت: پسرم برادرت کجاست
تهیونگ: نمیدونم
پ.ت: گفت میاد پیش
تو
تهیونگ: ولی نیومد
پ.ت:امشب یه مهمونی
هست
تهیونگ: چه مهمونی
پ.ت: دوستاتن
تهیونگ: واقعا میان اینجا
پ.ت: آره همشون با
دوس دختراشون میان
ا.ت: خب من برم
پ.ت: ببخشید شما
ا.ت: من دوست تهیونگم
پ.ت:تو که میدونی تهیونگ
دوست دختر داره چرا باهاش
دوستی
تهیونگ: بابا همکلاسیمه
پ.ت: خب که اینطور
خب من رفتم دوست
دخترتم بگو امشب بیاد
تهیونگ: باشه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#تهیونگ
#فیک
داشتم ا.ت رو بغل
میکردم
خدمتکار: آقا پد ببخشید
موقع بدی مزاحم شدم
(تهیونگ از ا.ت جدا شد)
تهیونگ: بله خانم
خدمتکار:خواستم بگم پدرتون
اومده ولی الان بهش میگم
پیش دوست دخترتون هستید
ا.ت: چی من که اصلا امکان
نداره همچین پسری با من
قرار بزاره
تهیونگ:مگه تو چته خدمتکار
نگیا اینو اون فقط دوست عادیمه
خدمتکار: بله آقا پدرتون منتظرن
تهیونگ: باشه الان میام
[پ.ت(پدر تهیونگ)]
پ.ت:سلام
تهیونگ: سلام
پ.ت: پسرم برادرت کجاست
تهیونگ: نمیدونم
پ.ت: گفت میاد پیش
تو
تهیونگ: ولی نیومد
پ.ت:امشب یه مهمونی
هست
تهیونگ: چه مهمونی
پ.ت: دوستاتن
تهیونگ: واقعا میان اینجا
پ.ت: آره همشون با
دوس دختراشون میان
ا.ت: خب من برم
پ.ت: ببخشید شما
ا.ت: من دوست تهیونگم
پ.ت:تو که میدونی تهیونگ
دوست دختر داره چرا باهاش
دوستی
تهیونگ: بابا همکلاسیمه
پ.ت: خب که اینطور
خب من رفتم دوست
دخترتم بگو امشب بیاد
تهیونگ: باشه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#تهیونگ
#فیک
۱۲.۲k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.