تکپارتی تهیونگ
تکپارتی تهیونگ
'پاریس'
۲۷ فوریه ۲۰۲۳..
_:میشه نری...من بدون تو نمیتونم*صدای لرزون
+:تهیونگ...متاسفم...نمیخواستم دلتو بشکنم و ولت کنم اما..*گریه
_:اما چی...بعد این اما چه اتفاقی میوفته که منو تورو جدا میکنه؟من بدون تو نمیتونم ات..بدون تو هیچم*داد،گریه،عصبی*
+ :تهیونگ...منو ببخش..عاشقت میمونم قول میدم..خدافظ*صدای لرزون
اون رفت...اون شب..زیر برج ایفل..هرچی بینمون بود تموم شد..برگشتم خونه...هرچی ویسکی داشتم خوردم...چشمام گرم شد و خوابم برد...
'۱ هفته بعد'
نشد...نشد بدون ات زندگی کنم..تیغو گزاشتم رو دستم و خودمو خلاص کردم..
هنوزم گریه هامبند نمیومد...به شدت وابسه تهیونگ بودم..ولی..مجبور بودم ولش کنم..تلویزیونو روشن کردم تا یکم سرگرمشم
مجری: ساعاتی گزاشته کیم تهیونگ بزرگترین سهامدار شرکت چه یول خودکشی کرد و الان در بیمارستان** در اتاق عمل میباشد..
چی؟....یعنی چی که خودکشی کرد؟...سریع لباسامو پوشیدم و رفتم بیمارستان
:ببخشید...وضعیت اقای کیم تهیونگ چطوره؟*نفس نفس
؟:شما از نزدیکان ایشونید؟
+:ب....بله
؟:ایشون در طبقه ۹ دراتاق عمل شماره ۶۸ هستن
+:مم..نون
دوییدم سمت اسانسور و سوار شدم و رفتم جلو در اتاق عمل...۲ ساعت گزشت اماخبری نشد...دکتر اومد
دکتر:خیلی خون از دست دادن به گروه خونی AB نیاز داریم
تف تو این شانس من AB-... گریم بند نمیومد کل بیمارستانو گشتن تا اخر یکی گروه خونیش AB بود
۱ساعت بعد
تهیونگاز اتاق عمل اومد بیرون و خطر کاملا رفع شده بود و فقط مونده بود از بیهوشی در بیاد
کم کم چشمام بازشد...دیدم ات نشسته پیشم و داره گریه میکنه
_:*سرفه شدید
+ :تهیو..نگ*ذوق.....وایسا اب بیارم...اروم اروم بخور...افرین
_:چرا.....او..مدی...پی..شم؟
+ :......
_:بهتر...نیست....بری؟
+:تهیونگ.......من بدون تو نمیتونم..بدون تو شبام روز نمیشه...احساس میکنم گمشدم...منبهت وابستم...میشه برگردم؟
_:چطور به امید زندگیمبگم برنگرد؟
+ :بغل*
_:ا.ییی
+ :اخ ببخشید*لبخند
_:اشکالی نداره
+ :درد داری؟یا بهتر شدی؟*پاک کردن اشکاش*
_:تا وقتی تو پیشمی من خوبم
+ :پس بزار نزدیک تر شم کامل خوب شی
_:خنده*....
پایان.
این تکپارتی رو تو پیج قبلی گزاشته بودم که گزارش شد...دوباره متنشو پیدا کردمو اینجا گزاشتم..
'پاریس'
۲۷ فوریه ۲۰۲۳..
_:میشه نری...من بدون تو نمیتونم*صدای لرزون
+:تهیونگ...متاسفم...نمیخواستم دلتو بشکنم و ولت کنم اما..*گریه
_:اما چی...بعد این اما چه اتفاقی میوفته که منو تورو جدا میکنه؟من بدون تو نمیتونم ات..بدون تو هیچم*داد،گریه،عصبی*
+ :تهیونگ...منو ببخش..عاشقت میمونم قول میدم..خدافظ*صدای لرزون
اون رفت...اون شب..زیر برج ایفل..هرچی بینمون بود تموم شد..برگشتم خونه...هرچی ویسکی داشتم خوردم...چشمام گرم شد و خوابم برد...
'۱ هفته بعد'
نشد...نشد بدون ات زندگی کنم..تیغو گزاشتم رو دستم و خودمو خلاص کردم..
هنوزم گریه هامبند نمیومد...به شدت وابسه تهیونگ بودم..ولی..مجبور بودم ولش کنم..تلویزیونو روشن کردم تا یکم سرگرمشم
مجری: ساعاتی گزاشته کیم تهیونگ بزرگترین سهامدار شرکت چه یول خودکشی کرد و الان در بیمارستان** در اتاق عمل میباشد..
چی؟....یعنی چی که خودکشی کرد؟...سریع لباسامو پوشیدم و رفتم بیمارستان
:ببخشید...وضعیت اقای کیم تهیونگ چطوره؟*نفس نفس
؟:شما از نزدیکان ایشونید؟
+:ب....بله
؟:ایشون در طبقه ۹ دراتاق عمل شماره ۶۸ هستن
+:مم..نون
دوییدم سمت اسانسور و سوار شدم و رفتم جلو در اتاق عمل...۲ ساعت گزشت اماخبری نشد...دکتر اومد
دکتر:خیلی خون از دست دادن به گروه خونی AB نیاز داریم
تف تو این شانس من AB-... گریم بند نمیومد کل بیمارستانو گشتن تا اخر یکی گروه خونیش AB بود
۱ساعت بعد
تهیونگاز اتاق عمل اومد بیرون و خطر کاملا رفع شده بود و فقط مونده بود از بیهوشی در بیاد
کم کم چشمام بازشد...دیدم ات نشسته پیشم و داره گریه میکنه
_:*سرفه شدید
+ :تهیو..نگ*ذوق.....وایسا اب بیارم...اروم اروم بخور...افرین
_:چرا.....او..مدی...پی..شم؟
+ :......
_:بهتر...نیست....بری؟
+:تهیونگ.......من بدون تو نمیتونم..بدون تو شبام روز نمیشه...احساس میکنم گمشدم...منبهت وابستم...میشه برگردم؟
_:چطور به امید زندگیمبگم برنگرد؟
+ :بغل*
_:ا.ییی
+ :اخ ببخشید*لبخند
_:اشکالی نداره
+ :درد داری؟یا بهتر شدی؟*پاک کردن اشکاش*
_:تا وقتی تو پیشمی من خوبم
+ :پس بزار نزدیک تر شم کامل خوب شی
_:خنده*....
پایان.
این تکپارتی رو تو پیج قبلی گزاشته بودم که گزارش شد...دوباره متنشو پیدا کردمو اینجا گزاشتم..
۲۲.۲k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.