پارت۸ فصل ۲ شوهر خون اشام من(اخرین ماه گم شده)❤️❤️

پارت۸‌فصل‌۲‌شوهر‌خون‌اشام‌من(اخرین‌ماه‌گم‌شده)❤️❤️
کوک:خب‌اول‌بریم‌سالن‌انتخواب‌کنیم
لونا:آره
لونا:باکوک‌رفتیم‌چنتا‌سالن
دیدیم‌وبالاخره‌یکشو‌پسندیدیم
بعدشم‌رفتیم‌لباس‌عروس‌وداماد
انتخواب‌کردیم*پست‌بعد‌عکسشونو‌میزارم*
کوک:وای‌‌خدا‌بالاخره‌تموم شد‌هوففف*کلافه*
لونا‌:اره
کوک:میگم‌تاریخ‌عروسی‌کی‌باشه
لونا:امم‌۲هفته‌دیگه‌
کوک:اوکی‌فقط‌الان‌که‌رسوندمت
خونت‌بیا‌تو‌گوروه‌چتمون
لونا: اوک
لنا:کوک‌منو‌رسوند‌خونه‌وخودش‌رفت‌منم‌رفتم
لباسام‌عوض‌کردم‌شام‌درست‌کردم‌رفتم‌تو‌گروه
*وظعیت‌گروه*
لونا :های‌کیا‌انلاینن
کوک:حاضر
جسی:حاضر
تهیونگ:حاضر
جسیکا:حاضر
*وبقیه‌هم‌انلاین‌شدن*
لونا: الان‌همتون‌آنلاینین
همه:بله
شوگا: بچه‌ها‌بیاین‌همو‌تو‌دنیایه‌مجازی‌ببینیم
همه:اوکی
لینا:فقط‌کی‌
تهیونگ:ساعت‌۳بامداد
لونا:دیر‌نیس
کوک:نه‌نیس‌چون‌دنیایه‌مجازی‌ساعتش‌با‌دنیایه‌واقعی‌خیلی‌فرق‌داره
خب‌پارت‌۸تم‌تمام‌شد
بچه‌ها‌من‌موقع مدرسه‌امکان‌داره‌خیلی‌کم‌فعالیت‌کنم‌چون‌باید‌خیلی‌درس‌بخونم
تاپارت‌بعد‌بای‌حمایت‌نکنی‌دیگه‌از‌ادامه‌خبری‌نی😘😘