من عاشق یک مافیا شدم
#من_عاشق_یک_مافیا_شدم
#part_3۸
ویو ا/ت
چشمامو باز کردم و توی بغل جونگکوک خودمو لوس کردم
جونگکوک حتی نمیتونم باور کنم که چرا تو آدم سرد و با یه قلب بی احساس بودی آخه تو اینقدر خوبی که
جونگکوک:راستش تو منو عوض کردی از یه آدم سرد و یه قلب بی احساس تبدیل کردی به یه آدم مهربونه و دیوونه البته غيرتی
ا/ت:خنده...
جونگکوک:میدونی که این شیطونی هات کار دستت میده!
ا/ت: من فقط برای جونگکوکم خودمو لوس میکنم پس کاری با بعدش ندارم هر چی میخواد پیش بیاد مشکلی ندارم راستی جونگکوک
جونگکوک:جانم
ا/ت:جونگکوکم میشه بریم بیرون
جونگکوک:باش اول باید غذا بخوریم بعد
ا/ت:باش بعدش از اتاق رفتم پایین
جونگکوک:ا/ت مراقب باش میخوری زمین
ویو ا/ت
میخوام تا وقتی که زنده ام خوشحال باشم و فقط با جونگکوک باشم!
رفتم روی صندلی نشستم و جونگکوک هم اومد کنارم نشست و شروع بهوخوردن کردیم وقتی خوردن تموم شد رفتم تا آماده شم
جونگکوک:ا/ت آماده ای؟
ا/ت:اره بریم...
ویو ا/ت
دیدم جونگکوک به موتورش تکیه داده و داره به من نگاه میکنه
وای جونگکوک تو موتور داشتی؟چقدر موتورت خفنه
جونگکوک:دوسش داری؟
ا/ت:آره ولی نه بیشتر از تو
جونگکوک:بیا این کلاه رو سرت بزار
ا/ت:چشم
ویو ا/ت
وقتی سوار موتور شدم دستام رو باز کردم و چشمامو بستم که جونگکوک سرعتش رو زیاد کرد که من دستم رو دورش حلقه کردمو محکم بغلش کردم
جونگکوک:ا/ت از سرعت زیاد میترسی؟
ا/ت:تا وقتی که جونگکوکم کنارمه از هیچی نمیترسم بعد داد زدم جونگکوک...جونگکوکم
جونگکوک:دیوونه چته داری چه کار میکنی؟
ا/ت:چیه از این که اسمت رو میگم دوست نداری پس بیشتر داد میزنم جونگکوک از این که کنارتم خیلی خوشحالم!
جونگکوک:نکن الان میوفتی
ویو ا/ت
اصلا به حرفای جونگکوک اهمیت نمیدادم و فقط داد میزدم دوست دارم دوست دارم به اندازه تمام دنیا دوست دارم جونگکوک
ویو جونگکوک
هر چقدر دوست داری داد بزن چون میدونم که از درون چی میکشی پس با داد زدن خودت رو آروم میکنی
#part_3۸
ویو ا/ت
چشمامو باز کردم و توی بغل جونگکوک خودمو لوس کردم
جونگکوک حتی نمیتونم باور کنم که چرا تو آدم سرد و با یه قلب بی احساس بودی آخه تو اینقدر خوبی که
جونگکوک:راستش تو منو عوض کردی از یه آدم سرد و یه قلب بی احساس تبدیل کردی به یه آدم مهربونه و دیوونه البته غيرتی
ا/ت:خنده...
جونگکوک:میدونی که این شیطونی هات کار دستت میده!
ا/ت: من فقط برای جونگکوکم خودمو لوس میکنم پس کاری با بعدش ندارم هر چی میخواد پیش بیاد مشکلی ندارم راستی جونگکوک
جونگکوک:جانم
ا/ت:جونگکوکم میشه بریم بیرون
جونگکوک:باش اول باید غذا بخوریم بعد
ا/ت:باش بعدش از اتاق رفتم پایین
جونگکوک:ا/ت مراقب باش میخوری زمین
ویو ا/ت
میخوام تا وقتی که زنده ام خوشحال باشم و فقط با جونگکوک باشم!
رفتم روی صندلی نشستم و جونگکوک هم اومد کنارم نشست و شروع بهوخوردن کردیم وقتی خوردن تموم شد رفتم تا آماده شم
جونگکوک:ا/ت آماده ای؟
ا/ت:اره بریم...
ویو ا/ت
دیدم جونگکوک به موتورش تکیه داده و داره به من نگاه میکنه
وای جونگکوک تو موتور داشتی؟چقدر موتورت خفنه
جونگکوک:دوسش داری؟
ا/ت:آره ولی نه بیشتر از تو
جونگکوک:بیا این کلاه رو سرت بزار
ا/ت:چشم
ویو ا/ت
وقتی سوار موتور شدم دستام رو باز کردم و چشمامو بستم که جونگکوک سرعتش رو زیاد کرد که من دستم رو دورش حلقه کردمو محکم بغلش کردم
جونگکوک:ا/ت از سرعت زیاد میترسی؟
ا/ت:تا وقتی که جونگکوکم کنارمه از هیچی نمیترسم بعد داد زدم جونگکوک...جونگکوکم
جونگکوک:دیوونه چته داری چه کار میکنی؟
ا/ت:چیه از این که اسمت رو میگم دوست نداری پس بیشتر داد میزنم جونگکوک از این که کنارتم خیلی خوشحالم!
جونگکوک:نکن الان میوفتی
ویو ا/ت
اصلا به حرفای جونگکوک اهمیت نمیدادم و فقط داد میزدم دوست دارم دوست دارم به اندازه تمام دنیا دوست دارم جونگکوک
ویو جونگکوک
هر چقدر دوست داری داد بزن چون میدونم که از درون چی میکشی پس با داد زدن خودت رو آروم میکنی
۱۶.۳k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.