منعاشقیکمافیاشدم

#من_عاشق_یک_مافیا_شدم
#part_۳۹

جونگکوک:ا/ت بریم کنار دریا و بشینیم
ا/ت:اره بریم
کنار ساحل
ویو ا/ت
سرم رو روی شونه جونگکوک گذاشتم
جونگکوک میدونی وقتی تو رو برای اولین بار دیدم چی در موردت فکر میکردم
جونگکوک:چی! در مورد من فکر میکردی؟
ا/ت:اره همیشه با خودم میگفتم که هیچ وقت عاشق نمیشم چون اینکه دلت رو به کسی بدی که واقعا لیاقت‌شــون داشته باشه
ولی وقتی باهات بیشتر بودم تازه فهمیدم که جز تو کسی حواسش به من نیست حتی بابام
اگه تو نبودی من خیلی داغون میشدم آخه هیچ وقت منو تنها نذاشتی
روزایی که حالم خوب نبود فقط تو کنارم بودی
تو واقعا لیاقت‌ قلبم رو داشتی!
جونگکوک:مگه بهت نگفتم وقتی که کنار من هستی باید بخندی چون خنده به لبات میاد
ا/ت:دیوونه
جونگکوک: خب الان چه حسی داری اینکه کنار منی؟
ا/ت:خب...آرامش،اینکه وقتی کنارتم حس امنیت میکنم، تو باعث میشی که همیشه بخندم بازم بگم یا اینکه میتونی منظورم رو درک کنی!
جونگکوک:نه دیگه فهمیدم...خنده‌
ا/ت:خب جونگکوک بلند شو که بریم یه جایی
جونگکوک:کجا؟
ا/ت:خودت میفهمی پس بلند شو
بلند شدیم به سمت موتور حرکت کردیم و یه جایی که خیلی دوسش داشتم که همیشه اونجا باشم البته با جونگکوک مثل یه رویا میشه برام جونگکوک این آدرس اونجاست
جونگکوک:بزن بریم
ویو ا/ت
وقتی که رسیدیم به جونگکوک گفتم موتور رو اینجا بزاره و چشماشو ببنده
جونگکوک:ا/ت اینجوری که میوفتم
ا/ت:چشماتو ببند و دست منو بگیر فقط قول بده که تا بهت نگفتم چشماتو باز نکنی
جونگکوک:باش خانم لجباز
ویو ا/ت
وقتی به جایی که دوست داشتم رسیدم به جونگکوک گفتم که چشماشو باز کنه
ا/ت: الان میتونی چشماتو باز کنی
ویو جونگکوک
وقتی که چشمامو باز کردم دیدم که روی یه تپه هستیم و ماه اون شب واقعا زیبا بود تا حالا ماه رو از نزدیک ندیده بودم واقعا منظره خیلی قشنگی بود!
جونگکوک:ا/ت واقعا اينجا خیلی قشنگه
ا/ت:اره منم اینجا رو خیلی دوست دارم نظرت روی زمین اینجا کمی دراز بکشیم
ویو جونگکوک
راستش کی دلش نخواد که جایی به اون قشنگی و کنار بیبی ش تنها نباشه من دراز کشیدم و ا/ت هم کنارم دراز کشید و دستش رو به سمت ماه دراز کرد که من دستش رو گرفتم
دیدگاه ها (۰)

#من_عاشق_یک_مافیا_شدم #part_۴۰دیگ دیر شده بود باید می‌رفتیم ...

#من_عاشق_یک_مافیا_شدم #part_4۱جونگکوک:چیو نباید من بفهمم ا/ت...

#من_عاشق_یک_مافیا_شدم #part_3۸ویو ا/تچشمامو باز کردم و توی ب...

#من_عاشق_یک_مافیا_شدم #part_3۷بعد بلند شدم و به سمت ماشین حر...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط