ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ߊ ܥܼܢ̣ߊ ܝ ܨ:

ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ߊ‌ܥܼܢ̣ߊ‌ܝ‌ܨ:
Part: 17
𝓐𝓻𝓼𝓵𝓪𝓷:
چقدر تغییر کرده بود
موهاش زنگ کرده بود
فر موهاش بیشتر شده
چشم های ابیشم که اوف
ممد: اون کناری دیانا کیه؟
-من چمیدونم
ممد: خیلی جونه
نیکا: در مورد چی صحبت میکنید
-کراش جدید ممد
نیکا: عاشق شدی یا همین هوسه
ممد: عاشق شدم رفت
نیکا: چمید..
𝒟𝒾𝒶𝓃𝒶خب طرح هاش شما عالی هستن و پروژه ما ههم راه افتاد و طبق چیزی که الان میگم پیش برید اقای روشتفکر دو روزی یک بار طرح های مارو میبره خانم فلاحی هم طرح های مارو میاره قبوله
-بله ما مشکلی نداریم شما مشکل دارید
ممد: نه منم مشکلی ندارم
«فکر کنید نیکاهم همینو گف»
𝒟𝒾𝒶𝓃𝒶خب قرار داد بسته شد خداحافظ
-ممد یه نفرو بفرس بره لاستیک ماشین دیانا رو پنچر کنه
ممد: حاجی این خوراکمه اصن خودم انجامش میدم
نیکا: لاستیک خانم رحیمی رو میخواین پنجر کنید بهش میگما
-کوفت بشین سر جات بچه پرو
نیکا: خانم
-رحیمی فقط طرح های ما سه روزی یک بار تعویض میشع
𝒟𝒾𝒶𝓃𝒶مشکلی نیست
خیلی تغییر کرده مغرورتر شده
وای دوست داشتنی تر شده
𝒟𝒾𝒶𝓃𝒶اتمام جلسه خوشحال شدم اقای کاشی
-همچنین
پانیذ: خانم دم در منتظرتون هستن
فوضولیم گل کرد کی هست
𝒟𝒾𝒶𝓃𝒶باشه
دیانا رفت ماهم بشت سرش رفتیم
سوار اسناسور شدیمpزدم زفتیم پایین
دیانا رفت تو ماشین یه پسره
𝒟𝒾𝒶𝓃𝒶
-خب عشقم چیکار میکنه
عرفان: خوب پیش رفت
-بد نبود بگو با کی
عرفان: با کی
-ارسلان کاشی
عرفان قرمزشد
عرفان: اسم اونو نیار جلوی من <با جیغ>
-فکر کردی کی هستی برای من صداتو میبری بالا هان<با داد/عصبانیت>
عرفان: ببخشید
-بیا تو ماشین من
دوستان من دارم عصر میرم اصفحان و ممکنه نباشم