چند پارتی
#چند_پارتی
وقتی مدل شرکتش شدی ولی.....
Part 7
کوک:آروم باش....اتفاقی نیوفتاده بینمون....دیشبم تیشرتمو تنت کردم تا راحت تر بخوابی
ا/ت:صب کن ببینم تو مست نبودی؟؟
کوک:نه به اندازه تو
ا/ت:پس..دیشب کلاب...
کوک:کاملا یادمه
ا/ت:تو مست نبودی و این کار و از عمد کردی!
کوک:درسته
ا/ت:واقعا برات متاسفم
کوک:ا/ت یادت که میاد؟من تورو بردم و خواستم بو*سی*دنت بود همین
ا/ت:کافیه نمیخوام دیگه بشنوم گوشیم کجاست
کوک:فک کنم تو ماشین مونده باشه برات میارم
ا/ت:مرسی
آهی از سر کلافگی کشیدم و منتظر روی تخت نشستم که اومد گوشیمو از دستش گرفتم که با حجم بزرگی از پیام از طرف ریون رو به رو شدم بخام دقیق بگم ۶۷ بار بهم زنگ زده بود!
جونگکوک که متوجه قیافه بهت زدم شده بود گفت چیشده
ا/ت:ریون گوشیمو منفجر کرده حقم داره! تایم عکاسی ها رو میشه جابجا بکنی؟
کوک:حتما ولی چرا؟
ا/ت:یه نگاهی به گردنم بنداز
کوک:میتونیم فتوشاپش کنیم
ا/ت:تا همین الانش اینکه منو تو امروز یهو غیب شدیم عجیب هست
کوک:باشه حلش می کنم و بهت خبر میدم
ا/ت:ممنون
شماره راننده مو گرفتم و ازش خواستم له لوکیشنی که براش میفرستم بیاد
فلش بک به دیشب
جونگکوک که از لحن ا/ت خوشش اومده بود ب*وسه ای رو ل*ب*اش زد و خواست زیپ لباس ا/ت رو بکشه که ا/ت خودشو عقب کشید
ا/ت:بیشتر از این نمیتونیم پیش بریم
کوک:چرا اون وقت؟
ا/ت:بمونه براس بعد
کوک:ولی من دارم دیوونه میشم
ا/ت:نفس عمیق بکشید
جونگکوک که از ریلکسی ا/ت حرصش گرفته بود و از طرفی تا حالا براش پیش نیومده بود که کسی ردش کنه عصبی ترش کرد با این حال قرار نبود اینو بروز بده
کوک:پس نظرت چیه برگردی سر جات تا بریم خونه؟
ا/ت بو*سه ای روی گردن کوک زد و سرشو تکون داد و دوباره سر جاش برگشت ا/ت همینطور که به جونگکوک در حال رانندگی خیره بود آروم آروم چشماش سنگین شد و بخواب رفت....
وقتی مدل شرکتش شدی ولی.....
Part 7
کوک:آروم باش....اتفاقی نیوفتاده بینمون....دیشبم تیشرتمو تنت کردم تا راحت تر بخوابی
ا/ت:صب کن ببینم تو مست نبودی؟؟
کوک:نه به اندازه تو
ا/ت:پس..دیشب کلاب...
کوک:کاملا یادمه
ا/ت:تو مست نبودی و این کار و از عمد کردی!
کوک:درسته
ا/ت:واقعا برات متاسفم
کوک:ا/ت یادت که میاد؟من تورو بردم و خواستم بو*سی*دنت بود همین
ا/ت:کافیه نمیخوام دیگه بشنوم گوشیم کجاست
کوک:فک کنم تو ماشین مونده باشه برات میارم
ا/ت:مرسی
آهی از سر کلافگی کشیدم و منتظر روی تخت نشستم که اومد گوشیمو از دستش گرفتم که با حجم بزرگی از پیام از طرف ریون رو به رو شدم بخام دقیق بگم ۶۷ بار بهم زنگ زده بود!
جونگکوک که متوجه قیافه بهت زدم شده بود گفت چیشده
ا/ت:ریون گوشیمو منفجر کرده حقم داره! تایم عکاسی ها رو میشه جابجا بکنی؟
کوک:حتما ولی چرا؟
ا/ت:یه نگاهی به گردنم بنداز
کوک:میتونیم فتوشاپش کنیم
ا/ت:تا همین الانش اینکه منو تو امروز یهو غیب شدیم عجیب هست
کوک:باشه حلش می کنم و بهت خبر میدم
ا/ت:ممنون
شماره راننده مو گرفتم و ازش خواستم له لوکیشنی که براش میفرستم بیاد
فلش بک به دیشب
جونگکوک که از لحن ا/ت خوشش اومده بود ب*وسه ای رو ل*ب*اش زد و خواست زیپ لباس ا/ت رو بکشه که ا/ت خودشو عقب کشید
ا/ت:بیشتر از این نمیتونیم پیش بریم
کوک:چرا اون وقت؟
ا/ت:بمونه براس بعد
کوک:ولی من دارم دیوونه میشم
ا/ت:نفس عمیق بکشید
جونگکوک که از ریلکسی ا/ت حرصش گرفته بود و از طرفی تا حالا براش پیش نیومده بود که کسی ردش کنه عصبی ترش کرد با این حال قرار نبود اینو بروز بده
کوک:پس نظرت چیه برگردی سر جات تا بریم خونه؟
ا/ت بو*سه ای روی گردن کوک زد و سرشو تکون داد و دوباره سر جاش برگشت ا/ت همینطور که به جونگکوک در حال رانندگی خیره بود آروم آروم چشماش سنگین شد و بخواب رفت....
۷.۴k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.