p2۹
p2۹
ات. نمیدونی چقدر دلم میخواد یکی بکنتت تا درد منو حس کنی(عصبی)
کوک. یاااا من زن دارم این حرفاچیه (خنده)
ات. خاک به سرم چی گفتم(تعجب)
کوک. فک کنم مغزتو کردم(در تفکر)
ات. عه بسه..
وسطای حموم بودیم که کوک بازم کارای رو مخشو شروع کرد
ات. یااا بسه کوک دیگه ولم کنننن(عصبی)
کوک. اوممم بیب خیلی خوشمزه ای از عسلم شیرین تری(در حال مارک گذاشتن روی ترقوه و شونه های ات)
ات. بخدا اگه یکم دیگه پیش بری من میدونمو تو دوهفته باهات قهر میشم حالا میبینی
کوک. من بلدم چطوری به دستت بیارم نگران نباش
ات. هه خر خودتی
کوک. حرف نزنو بزار کارمو انجام بدم(اسماتتت)
.
.
.
عوضی ببین چه راحت خوابیده... باهاش قهرم بلندشدم رفتم یه مسکن انداختمو رفتم آشپز خونه.... گشنمه.. هوفففف چی بخورم در یخچال رو باز کردم که آجوما امد
آجوما. چیزی میخواید؟
ات. عاممم گشنمه
آجوما. کیک شکلاتی دوست دارید؟
ات. اره اره
آجوما. خب بفرمایید بشنید من براتون میارم... بعد چند دقیقه آجوما با کیک شکلاتی و شیر امد سمتم...
ات. ممنونم
آجوما. نوش جان
داشتم با عشق میخوردم که یکی شیرمو از دستم گرفت.. با عصبانیت برگشتم سمتش که دیدم کوکه... من باهاش قهرم یادت نره ات خر نمشی فهمیدی؟..
کوک.امممم خوشمزه بود(منحرف:/)
ات.(چپ چپ نگا کردن)
کوک. چیزی شده قشنگم؟ درد داری؟
ات....
کوک. عااااا الان فهمیدم تو الان باهام قهری
ات(سرشو به معنی آره تکون داد)
کوک. منم گفتم میدونم چه شکلی دلتو به دست بیارم...
اینو گفتو رفت... اینطوری قرار بودبه دست بیاره؟! ایششش
ویو کوک
به یکی از بادیگاردا سپردم که یه دسته گله بزرگ رز قرمز بگیره با کلی شکلات تلخ و شیرین...
تو پزیرایی نشسته بودمو سریال میدیدم و پفک میخوردم که یهو یکی جلو چشامو گرفت...
ات. کوک؟!
کوک. عااا از کجا شناختی(خنده)
ات.(توجه نکردو سریالشو دید)
برگشتم سمت تلویزیون که یهو یه دسته گل بزرگ رز قرمز جلو چشمم ظاهر شد...
ات. این چیه... چه بزرگه خدای من وایییی(ذوققق)
کوک. آشتی؟
ات. عمرا
کوک. حیف شد میخواستم این شکلاتارو بدم بهت...
نگاهی به دستش کردو که پر از شکلاتایی که من دوست داشتم بود... ولش کن آشتی میکنیم
ات. آشتی
کل وسایلو از دست گرفتمو شروع کردم به خوردن
"پرش زمانی به ۶ماه بعد"
ات. مگه باتو نیستم بیدار شوووو(داد)
ات. بیدار نمیشی نه؟.. باشه
دنپایی خرسیمو برداشتمو افتادم به جونش
کوک. اخخخ اتتتت بسه
ات. بلند شو برو برام توت فرنگی بگیررررر
کوک. ات آخه من ساعت۴صبح از کجا برات توت فرنگی بیارم(گریه الکی)
ات. ازهر قبرستونی میگیری بگیر این پدرسوخته میخوادنه من(عصبی)
کوک. عجب غلطی کردم اون روز کردمت (کلافه)
ات. به من چه بلند شووووو تا پیدا نکردی برنمگردی فهمیدی
کوک. ای ننه عجب گوهی خوردممم
ادامه دارد..
حمایت کنید🥹❤
ات. نمیدونی چقدر دلم میخواد یکی بکنتت تا درد منو حس کنی(عصبی)
کوک. یاااا من زن دارم این حرفاچیه (خنده)
ات. خاک به سرم چی گفتم(تعجب)
کوک. فک کنم مغزتو کردم(در تفکر)
ات. عه بسه..
وسطای حموم بودیم که کوک بازم کارای رو مخشو شروع کرد
ات. یااا بسه کوک دیگه ولم کنننن(عصبی)
کوک. اوممم بیب خیلی خوشمزه ای از عسلم شیرین تری(در حال مارک گذاشتن روی ترقوه و شونه های ات)
ات. بخدا اگه یکم دیگه پیش بری من میدونمو تو دوهفته باهات قهر میشم حالا میبینی
کوک. من بلدم چطوری به دستت بیارم نگران نباش
ات. هه خر خودتی
کوک. حرف نزنو بزار کارمو انجام بدم(اسماتتت)
.
.
.
عوضی ببین چه راحت خوابیده... باهاش قهرم بلندشدم رفتم یه مسکن انداختمو رفتم آشپز خونه.... گشنمه.. هوفففف چی بخورم در یخچال رو باز کردم که آجوما امد
آجوما. چیزی میخواید؟
ات. عاممم گشنمه
آجوما. کیک شکلاتی دوست دارید؟
ات. اره اره
آجوما. خب بفرمایید بشنید من براتون میارم... بعد چند دقیقه آجوما با کیک شکلاتی و شیر امد سمتم...
ات. ممنونم
آجوما. نوش جان
داشتم با عشق میخوردم که یکی شیرمو از دستم گرفت.. با عصبانیت برگشتم سمتش که دیدم کوکه... من باهاش قهرم یادت نره ات خر نمشی فهمیدی؟..
کوک.امممم خوشمزه بود(منحرف:/)
ات.(چپ چپ نگا کردن)
کوک. چیزی شده قشنگم؟ درد داری؟
ات....
کوک. عااااا الان فهمیدم تو الان باهام قهری
ات(سرشو به معنی آره تکون داد)
کوک. منم گفتم میدونم چه شکلی دلتو به دست بیارم...
اینو گفتو رفت... اینطوری قرار بودبه دست بیاره؟! ایششش
ویو کوک
به یکی از بادیگاردا سپردم که یه دسته گله بزرگ رز قرمز بگیره با کلی شکلات تلخ و شیرین...
تو پزیرایی نشسته بودمو سریال میدیدم و پفک میخوردم که یهو یکی جلو چشامو گرفت...
ات. کوک؟!
کوک. عااا از کجا شناختی(خنده)
ات.(توجه نکردو سریالشو دید)
برگشتم سمت تلویزیون که یهو یه دسته گل بزرگ رز قرمز جلو چشمم ظاهر شد...
ات. این چیه... چه بزرگه خدای من وایییی(ذوققق)
کوک. آشتی؟
ات. عمرا
کوک. حیف شد میخواستم این شکلاتارو بدم بهت...
نگاهی به دستش کردو که پر از شکلاتایی که من دوست داشتم بود... ولش کن آشتی میکنیم
ات. آشتی
کل وسایلو از دست گرفتمو شروع کردم به خوردن
"پرش زمانی به ۶ماه بعد"
ات. مگه باتو نیستم بیدار شوووو(داد)
ات. بیدار نمیشی نه؟.. باشه
دنپایی خرسیمو برداشتمو افتادم به جونش
کوک. اخخخ اتتتت بسه
ات. بلند شو برو برام توت فرنگی بگیررررر
کوک. ات آخه من ساعت۴صبح از کجا برات توت فرنگی بیارم(گریه الکی)
ات. ازهر قبرستونی میگیری بگیر این پدرسوخته میخوادنه من(عصبی)
کوک. عجب غلطی کردم اون روز کردمت (کلافه)
ات. به من چه بلند شووووو تا پیدا نکردی برنمگردی فهمیدی
کوک. ای ننه عجب گوهی خوردممم
ادامه دارد..
حمایت کنید🥹❤
۴.۹k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.