سناریو چشمان بنفش را دوست دارم
سناریو : چشمان بنفش را دوست دارم
پارت سوم
ملودی : بیان بشینیم سر این میز
ران : حتما
ریندو : خوبه
ملودی : خوب چه خبرا ؟
ران : هیچی میرم سرکار ( نمیخواد بگه میرن بوتین )
ریندو : سر شو به نشونه که ران درست میگه تکون داد
ملودی : چه خوب کجا کار میکنین ؟
ران و ریندو باهم : گاماساترا ( یک رستوران شیک خارجی )
ملودی : وای چه عالی اگه تونستم میام اونجا حتما
ران و ریندو : قدمت روی چشمون
ملودی : ( یکم سرخ شد )
ران : خوب چی سفارش میدین
ملودی : من قهوه سفارش میدم
ریندو : چه انتخاب خوبی منم یک قهوه
ران : منم قهوه نیازم پس ۳ تا قهوه ران رفت قهوه هارو حصاب کرد اورد
ریندو : خوب تو چیکار میکنی تو این ۴ سال
ملودی : ( یک قلوب از قهوه میخوره ) ام منم دارم توی رستوران سان شاین کار میکنم
ران : ( با تعجب ) تو الکل میخوری ؟
ملودی : قبلا اره ولی الان نه
ریندو : خوب ران صاحب کافه زنگ زده بیان کارتون دارم ( منظورش مایکیه )
ران : اها باشه خوب ملودی چان کاری نداری ؟
ملودی : نه ممنون بابت قهوه
ران : قابلت رو نداشت خوب بریم ریندو
ملودی : خدافظ ران چان خدافظ ریندو چان
ران ریندو : خدافظ ملودی چان
پرش به زمان که ملودی داشت میرفت خونه
یعنی بدشون اومد ازم
یعنی دهنم بو میداد
اصلا نباید میومدم
پرش به زمان ران و ریندو تو ماشین بودن
چه خوشگل شده بود
هنوزم همون بچه ۱۰ سالست
یعنی فرشته ها گلوشو بوسیدن که انقدر ناز حرف میزد
پرش به زمان رسیدن ران و ریندو و مایکی
ران : چی شده قربان ؟
ریندو : کسی حمله کرده قربان ؟
مایکی : قانون اول این گروه چیه ؟
ران و ریندو : هیچ وقت عاشق کسی نشیم
مایکی : پس اون دختره تو کافه چی میگفت ؟
ران و ریندو : اون دوست ماست قربان
مایکی تا فردا جنازشو برام میارین وگرنه جنازتونو براش میفرستم
ران و ریندو تو دلشون : خاک تو سرت ران یعنی خاک تو سرت الان چه گوهی بخوریم
ران : قربان لطفا میشه نکشیمش فقط بیاریمش اینجا خواهش میکنم
ریندو : لطفا قربان
مایکی : باشه فقط دوتا یا سه تا شکنجش میکنیم تا به کسی درمورد ما نگه
ران و ریندو : کی بیارینش قربان ؟
مایکی : فردا
پرش به زمانی که ملودی رفت خونه
رفتم خونه حموم کردم یک لباس راحت پوشیدم بعدش خوابیدم ساعتای ۶،۷ رفتم برم دستشویی دوتا دست با یک پارچه جلوی دهنم رو گرفت بعدش که بیهوش شدم منو بردن تو ماشین و وقتی بهوش اومدم ....
پارت سوم
ملودی : بیان بشینیم سر این میز
ران : حتما
ریندو : خوبه
ملودی : خوب چه خبرا ؟
ران : هیچی میرم سرکار ( نمیخواد بگه میرن بوتین )
ریندو : سر شو به نشونه که ران درست میگه تکون داد
ملودی : چه خوب کجا کار میکنین ؟
ران و ریندو باهم : گاماساترا ( یک رستوران شیک خارجی )
ملودی : وای چه عالی اگه تونستم میام اونجا حتما
ران و ریندو : قدمت روی چشمون
ملودی : ( یکم سرخ شد )
ران : خوب چی سفارش میدین
ملودی : من قهوه سفارش میدم
ریندو : چه انتخاب خوبی منم یک قهوه
ران : منم قهوه نیازم پس ۳ تا قهوه ران رفت قهوه هارو حصاب کرد اورد
ریندو : خوب تو چیکار میکنی تو این ۴ سال
ملودی : ( یک قلوب از قهوه میخوره ) ام منم دارم توی رستوران سان شاین کار میکنم
ران : ( با تعجب ) تو الکل میخوری ؟
ملودی : قبلا اره ولی الان نه
ریندو : خوب ران صاحب کافه زنگ زده بیان کارتون دارم ( منظورش مایکیه )
ران : اها باشه خوب ملودی چان کاری نداری ؟
ملودی : نه ممنون بابت قهوه
ران : قابلت رو نداشت خوب بریم ریندو
ملودی : خدافظ ران چان خدافظ ریندو چان
ران ریندو : خدافظ ملودی چان
پرش به زمان که ملودی داشت میرفت خونه
یعنی بدشون اومد ازم
یعنی دهنم بو میداد
اصلا نباید میومدم
پرش به زمان ران و ریندو تو ماشین بودن
چه خوشگل شده بود
هنوزم همون بچه ۱۰ سالست
یعنی فرشته ها گلوشو بوسیدن که انقدر ناز حرف میزد
پرش به زمان رسیدن ران و ریندو و مایکی
ران : چی شده قربان ؟
ریندو : کسی حمله کرده قربان ؟
مایکی : قانون اول این گروه چیه ؟
ران و ریندو : هیچ وقت عاشق کسی نشیم
مایکی : پس اون دختره تو کافه چی میگفت ؟
ران و ریندو : اون دوست ماست قربان
مایکی تا فردا جنازشو برام میارین وگرنه جنازتونو براش میفرستم
ران و ریندو تو دلشون : خاک تو سرت ران یعنی خاک تو سرت الان چه گوهی بخوریم
ران : قربان لطفا میشه نکشیمش فقط بیاریمش اینجا خواهش میکنم
ریندو : لطفا قربان
مایکی : باشه فقط دوتا یا سه تا شکنجش میکنیم تا به کسی درمورد ما نگه
ران و ریندو : کی بیارینش قربان ؟
مایکی : فردا
پرش به زمانی که ملودی رفت خونه
رفتم خونه حموم کردم یک لباس راحت پوشیدم بعدش خوابیدم ساعتای ۶،۷ رفتم برم دستشویی دوتا دست با یک پارچه جلوی دهنم رو گرفت بعدش که بیهوش شدم منو بردن تو ماشین و وقتی بهوش اومدم ....
- ۸۷
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط