رمان جونگکوک مافیا
#رمان_جونگکوک_مافیا
part12
دیگه هیچ طاقتی نداشتم و خاستم زنگ بزنم ب پدر جونگکوک چون اونم مافیاس ولی اون مثل جونگکوک شهرت نداره
ویو جونگکوک
ا. ت خیلی مست بود نمیتونست راه برم خاستم بغلش کنم(خدایا منو ببخش🙈) دیدم منو بوسید و منم همراهیش کردم
بعد ۲یا ۳ دقیقه از هم جدا شدیم من دستشو گرفتم تا بریم تو ماشین
ولی یهو دیدم ی پسر وایساده و دارع مارو نگاه میکنه تا متوجه نگاهم شد سرشو برگردوند
اهمیتی ندادم و با ا. ت رفتیم تو ماشین نشستیم
رسیدیم ویلا
ا. ت: خب نمیخوای بغلم کنی؟
جونگکوک: امیدوارم فردا ک مستیت پرید همینطوری باشی با خنده
براد استایل بغلش کردم و بردمش تو خونه خاستم ببوسمش ک رفت عقب
ا. ت: اگه میتونی منو بگیر
جونگکوک: پس میخوای شیطونی کنی اوکی
داشتم دنبال ا. ت میرفتم ک خورد ب یکی از مجسمه هام و افتادو شکست
ا. ت: ببخشید کوکی
جونگکوک: هی دختر شیطون من اون مجسمرو خیلی دوست داشتم ولی اشکال ندارع جبرانش میکنی
ا. ت: باشه ددی (استغفرالله تسبیم کوووو؟)
رفتم جلو بوسیدمش
و بردمش تو اتاق خودم و اهم اهم چیه نکنه انتظار داری بقیشم بگم 😂😂😂
شرط ۵لایک
part12
دیگه هیچ طاقتی نداشتم و خاستم زنگ بزنم ب پدر جونگکوک چون اونم مافیاس ولی اون مثل جونگکوک شهرت نداره
ویو جونگکوک
ا. ت خیلی مست بود نمیتونست راه برم خاستم بغلش کنم(خدایا منو ببخش🙈) دیدم منو بوسید و منم همراهیش کردم
بعد ۲یا ۳ دقیقه از هم جدا شدیم من دستشو گرفتم تا بریم تو ماشین
ولی یهو دیدم ی پسر وایساده و دارع مارو نگاه میکنه تا متوجه نگاهم شد سرشو برگردوند
اهمیتی ندادم و با ا. ت رفتیم تو ماشین نشستیم
رسیدیم ویلا
ا. ت: خب نمیخوای بغلم کنی؟
جونگکوک: امیدوارم فردا ک مستیت پرید همینطوری باشی با خنده
براد استایل بغلش کردم و بردمش تو خونه خاستم ببوسمش ک رفت عقب
ا. ت: اگه میتونی منو بگیر
جونگکوک: پس میخوای شیطونی کنی اوکی
داشتم دنبال ا. ت میرفتم ک خورد ب یکی از مجسمه هام و افتادو شکست
ا. ت: ببخشید کوکی
جونگکوک: هی دختر شیطون من اون مجسمرو خیلی دوست داشتم ولی اشکال ندارع جبرانش میکنی
ا. ت: باشه ددی (استغفرالله تسبیم کوووو؟)
رفتم جلو بوسیدمش
و بردمش تو اتاق خودم و اهم اهم چیه نکنه انتظار داری بقیشم بگم 😂😂😂
شرط ۵لایک
۹.۱k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.