سناریو

#سناریو

وقتی به زور ازدواج کردیم و اونا مافیان و مارو دزدیده بودن و ما اصلا برامون مهم نبود:

نامجون:تو چرا انقد بیخیال ینی یه ذره هم برا خودت ارزش نداری؟



جین:درسته چاره‌ای جز تحمل نداری ولی انتظار نداشتم انقد بیخیال باشی



شوگا:ینی عین خیالتم نیس تو؟عجیبه واقعا



جیهوپ:یه چیزی بگو یه اعتراضی بکن ینی انقد همه چی برات بی اهمیته؟



جیمین:فک کنم با این کارم ثواب کردم ینی انقد از زندگی خسته‌ای ک حتی نمیخوای یه اعتراض بکنی؟



تهیونگ:واقعا ادم عجیبی هستی مثل تورو ندیدم تا حالا



جونگکوک:من دزدیدمت و ب زور مجبورت کردم باهام ازدواج کنی ولی برا تو یه ذره هم مهم نیس.چرا؟؟
ـ

حمایت؟
دیدگاه ها (۲)

#سناریو وقتی دوست دختر جونگ کوک هستی و جونگ کوک بهت خیانت می...

# سناریو وقتی رفتن سربازی برگشتن بدنشون زخم شده براش میبندیش...

#سناریو وقتی عضو هشتمی و سولو رو بی نقص اجرا میکنی و اونا عا...

#سناریو وقتی براشون از دمپایی مامانای ایرانی میگی:نامجون: یا...

Blackpinkfictions پارت۲۳

نمی‌دونم از کجا شروع کنم..از اونجایی که شدی همه ی وجودم ؟ از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط