دلم پر است ز خون بر لبم مزن انگشت

دلم پر است ز خون، بر لبم مزن انگشت



که همچو شیشهٔ مِی گریه در گلو دارم
💞👈
دیدگاه ها (۱)

از این‌ سینی‌ چاییا‌ خونه‌ مادربزرگ که‌ میشینی‌ دور‌ هم‌ میگ...

کاش فرشته ای هم بود و آدم ها را هر کجای زمانه که خسته می شدن...

دانه‌ی گندم:من همان دانه‌ی گندم هستمکه در آن آبادیبه کنار بر...

گاهی با خودم فکر میکنم بعد رفتنت، من اصلا حوصله‌ی یکی دیگه‌ُ...

گر می فهمی با حساب دلمگشته کباب سر دنیا ری مزنمن خودم می کنم...

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون استببین که در طلبت حال مردمان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط