چند پارتی
چند پارتی
تعداد پارت نامعلوم
موضوع : تو فن ساین میخوان بهش تیر بزنن ولی تو میپری جلوش و به تو میخوره (عضو هشتم)
جیمین : چ عجب خانم خانم ها تشریف آوردین
ات : بله بله تشریف آوردم
جیمین : (واو خیلی کیوتتت شدهههههه)
خیلی کیوت شدی
ات : میدونم
کوک : احیانا تو که با جین هیونگ نسبتی نداری ؟؟
ات : اإ به بابابزرگم چیکار داری ؟؟😁😁
همه زدن زیر خنده
تهیونگ : ات این یکی خیلی خوب بود 🤣🤣👍
جین : ات تا یه میشمرم جلوی چشمم نباش..
ات : اگه باشم چی ؟؟
جین : با ماهیتابه میزنم فرق سرت 😡😡
ات : منم خیلی دوست دارم بابابزرگ جونم 😁🤪
جین : اتتتتتتتتتتتتتتت میکشمتتتتتتت
ات : بابابزرگ جونم اول به نفس عمیق بکش بعد اگه آروم نشدی بیا منو بزن منم الفرار
ویو جیمین
ات تا اینو گف بدو بدو اومد سمت من
گف : عمو موچی ترو خدا کمکم کن
(نکته ات از همه کوچیک تره و ۲۱ سالشه و مکنه گروه به حساب میاد)
جین هیونگ هم اومد دنبال ات که من گفتم : جین هیونگ این دفعه بخاطر من ببخشش تولووخداااااااا (بچگونه)
جین هیونگ : اما اون به من میگه بابابزرگ مگه من کجای صورتم چوروک داره که.....(و بله رپ کردن معروفش🤣)
پایان ویو جیمین
ویو ادمین
چند ساعت بعد
کنسرت تموم شد و بلهه مثل همیشه ترکوندن
حالا باید برن فن ساین
آرمی ها یدونه یدونه میومدن و با اعضا صحبت میکردند که
پایان ویو ادمین
ویو ات
که یهو چشمم به یه مرد با یک کلاه مشکی و لباس شلوار مشکی افتاد که یه ماسک مشکی هم زده بود
بهش مشکوک شدم که دیدم یکدفعه اسلحش رو درآورد بیرون و نشونه گرفت به جیمین
و آماده شلیک بود که منم سریع پریدم جلوی جیمین و تیر خورد به من
نمیتونستم جایی رو ببینم و سمت چپ بدنم احساس سوزش میکردم
که......
شرط
3 لایک
3 کامنت
تعداد پارت نامعلوم
موضوع : تو فن ساین میخوان بهش تیر بزنن ولی تو میپری جلوش و به تو میخوره (عضو هشتم)
جیمین : چ عجب خانم خانم ها تشریف آوردین
ات : بله بله تشریف آوردم
جیمین : (واو خیلی کیوتتت شدهههههه)
خیلی کیوت شدی
ات : میدونم
کوک : احیانا تو که با جین هیونگ نسبتی نداری ؟؟
ات : اإ به بابابزرگم چیکار داری ؟؟😁😁
همه زدن زیر خنده
تهیونگ : ات این یکی خیلی خوب بود 🤣🤣👍
جین : ات تا یه میشمرم جلوی چشمم نباش..
ات : اگه باشم چی ؟؟
جین : با ماهیتابه میزنم فرق سرت 😡😡
ات : منم خیلی دوست دارم بابابزرگ جونم 😁🤪
جین : اتتتتتتتتتتتتتتت میکشمتتتتتتت
ات : بابابزرگ جونم اول به نفس عمیق بکش بعد اگه آروم نشدی بیا منو بزن منم الفرار
ویو جیمین
ات تا اینو گف بدو بدو اومد سمت من
گف : عمو موچی ترو خدا کمکم کن
(نکته ات از همه کوچیک تره و ۲۱ سالشه و مکنه گروه به حساب میاد)
جین هیونگ هم اومد دنبال ات که من گفتم : جین هیونگ این دفعه بخاطر من ببخشش تولووخداااااااا (بچگونه)
جین هیونگ : اما اون به من میگه بابابزرگ مگه من کجای صورتم چوروک داره که.....(و بله رپ کردن معروفش🤣)
پایان ویو جیمین
ویو ادمین
چند ساعت بعد
کنسرت تموم شد و بلهه مثل همیشه ترکوندن
حالا باید برن فن ساین
آرمی ها یدونه یدونه میومدن و با اعضا صحبت میکردند که
پایان ویو ادمین
ویو ات
که یهو چشمم به یه مرد با یک کلاه مشکی و لباس شلوار مشکی افتاد که یه ماسک مشکی هم زده بود
بهش مشکوک شدم که دیدم یکدفعه اسلحش رو درآورد بیرون و نشونه گرفت به جیمین
و آماده شلیک بود که منم سریع پریدم جلوی جیمین و تیر خورد به من
نمیتونستم جایی رو ببینم و سمت چپ بدنم احساس سوزش میکردم
که......
شرط
3 لایک
3 کامنت
۴.۱k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.