چند پارتی
چند پارتی
تعداد پارت نامعلوم
موضوع : تو فن ساین میخوان بهش تیر بزنن ولی تو میپری جلوش و به تو میخوره (عضو هشتم)
ویو ات
خواب بودم ک با صدای جین هیونگ از خواب بیدار شدم
جین : تو نمیخوای بیدار شی نه الان ک با ماهیتابه زدم تو سرت میفهمی
بلند شدم چشمام رو نیمه باز کردم و دورو برم رو نگاه کردم دیدم همشون جمع شدن بالا سر من ....حتی یونگی هیونگ میخواستم دوباره بخوابم ک ....
چی چی چی چیشددددد چشمام اندازه کاسه شد با صدای خواب آلو گفتم : یونگی هیونگ تو هم بیداری....امکان نداره 😳🤯
یونگی : ساعت رو دیدی ؟
یه نگاه به ساعت کردم و گفتم : خب که چی ؟
یهو جین هیونگ داد زد گفت :
میمون امروز کنسرت داریم
اومدم دوباره سرم رو بزارم رو بالشت گرم و نرمم که یهو گفتم : چییییییی کنسرت امروزهههههه
شتتتتت ساعت ۱ یا ابلففففففففففففففففففففغفففضل 😱
سریع سیخ پاشدم وایستادم
همه زدن زیر خنده
گفتم :چرا میخندین چیز خنده داریه ؟😒
یهو کوکی هیونگ گف : آره قیافت رو دیدی 🤣🤣
رفتم جلوی آینه و بله به قول مامانم موهام جنگلی شده بود
روبه نامجون هیونگ کردم و گفتم : کنسرت ساعت چنده ؟؟
گفت :ساعت ۸ ولی ما باید ساعت ۴ کمپانی باشیم
گفتم : اوکی شما برین پایین منم کار هام رو انجام بدم بیام
همه رفتند
ویو ادمین
ات کار های لازم رو انجام داد حمام رفت و یه هودیه خرگوشی و یک شلوار مام صورتی پوشید با یه آرایش ساده رفت پایین
جیمین : چ عجب خانم خانم ها تشریف آوردین
ات :....
امیدوارم خوشتون اومده باشه
اگه خوشتون اومدم تو کامنت ها بگین بعدی هم بزارم یا نه ❤️
تعداد پارت نامعلوم
موضوع : تو فن ساین میخوان بهش تیر بزنن ولی تو میپری جلوش و به تو میخوره (عضو هشتم)
ویو ات
خواب بودم ک با صدای جین هیونگ از خواب بیدار شدم
جین : تو نمیخوای بیدار شی نه الان ک با ماهیتابه زدم تو سرت میفهمی
بلند شدم چشمام رو نیمه باز کردم و دورو برم رو نگاه کردم دیدم همشون جمع شدن بالا سر من ....حتی یونگی هیونگ میخواستم دوباره بخوابم ک ....
چی چی چی چیشددددد چشمام اندازه کاسه شد با صدای خواب آلو گفتم : یونگی هیونگ تو هم بیداری....امکان نداره 😳🤯
یونگی : ساعت رو دیدی ؟
یه نگاه به ساعت کردم و گفتم : خب که چی ؟
یهو جین هیونگ داد زد گفت :
میمون امروز کنسرت داریم
اومدم دوباره سرم رو بزارم رو بالشت گرم و نرمم که یهو گفتم : چییییییی کنسرت امروزهههههه
شتتتتت ساعت ۱ یا ابلففففففففففففففففففففغفففضل 😱
سریع سیخ پاشدم وایستادم
همه زدن زیر خنده
گفتم :چرا میخندین چیز خنده داریه ؟😒
یهو کوکی هیونگ گف : آره قیافت رو دیدی 🤣🤣
رفتم جلوی آینه و بله به قول مامانم موهام جنگلی شده بود
روبه نامجون هیونگ کردم و گفتم : کنسرت ساعت چنده ؟؟
گفت :ساعت ۸ ولی ما باید ساعت ۴ کمپانی باشیم
گفتم : اوکی شما برین پایین منم کار هام رو انجام بدم بیام
همه رفتند
ویو ادمین
ات کار های لازم رو انجام داد حمام رفت و یه هودیه خرگوشی و یک شلوار مام صورتی پوشید با یه آرایش ساده رفت پایین
جیمین : چ عجب خانم خانم ها تشریف آوردین
ات :....
امیدوارم خوشتون اومده باشه
اگه خوشتون اومدم تو کامنت ها بگین بعدی هم بزارم یا نه ❤️
۵.۰k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.