پارت 3 فصل 3 راهیه بهشت 🪐🌙
پارت 3 فصل 3 راهیه بهشت 🪐🌙
اینو که گفت انگار روی زخم کنده شد و بازم دلم خون شد
جیهوپ : چیا میگفت
به پایینش روی ریشش اشاره کرد
درخت : بشین
نشستم
درخت : خب راستش اولین روزی که آشنا شدیم تو هم بودی اونم مثل تو شک شده بود چجوری درختا حرف میزنن اگه از نظر قانون اینجا باشه تو نباید منو ببینی و فقط ا/ت میتونه منو ببینه ولی خب خبر بهم رسیده که نیستش تو میدونی کجاس؟ گم شده؟
یعنی نمیدونه چیشده؟ حالا من اینو چجوری بهش بگم
جیهوپ : خب ا/ت گم نشده...
درخت : خب چیشده؟
یعنی بهش بگم؟ خب اون حق داره بدونه
جیهوپ : نمیدونم چرا ولی همه ی الاهه و کارکنان بهش حمله کردن و.....سوزوندنش
درخت : چی
برگای زردی ازش ریخت بهش شک وارد شده تنش خشک شد
جیهوپ : آروم باش
خیلی ترسیدم نکنه اتفاقی براش بیوفته
درخت : این امکان نداره
جیهوپ : متاسفم
حالش بد بود داشت خشک میشد حالا چیکار کنم
جیهوپ : تروخدا آروم باش اون برمی.. گرده... قول می.. دم
بازم این اشکای لعنتی بازم اومدن
درخت : برمیگرده؟
جیهوپ : برمیگرده
بغلش کردم
درخت : میدونی ا/ت خیلی از تو تعریف کرده
ازش جدا شدم
جیهوپ : اما منو ندیدی که چجوری شناختی؟
درخت : خب معلومه که درست توصیفت کرده چون با مشخصاتی که داده راحت میشه شناختت
جیهوپ : چ.. یا گف.. ته
درخت : اینکه.. چقدر دوست داره.. اون روز برای اولین بار که فهمیده بود بهت یه حسایی داره اومد بهم گفت گفتش که تو فقط به عنوان یه دوست اونو میبینی برای همین نتونسته بهت بگه
اشکام بیشتر شد
درخت : پسرم گریه نکن خودت گفتی که برمیگرده پس برای چی گریه میکنی
جیهوپ : هی.. چی دلم... گرف.. ته
بارون گرفت هوا سرد بود
درخت : بیا اینجا خیس نشی
رفتم زیر درخت نشستم و بهش تکیه دادم
جیهوپ : آه ا/ت .. ای.. کاش بودی .. ای.. کاش
ا/ت ویو
با کابوسی که دیدم از خواب بیدار شدم همه جا سیاه بود هیچ جارو نمیدیدم نمیدونم چیکار کرده که نمیتونم جایی رو ببینم پتورو دور خودم پیچیدم و دستمو جلو بردم ببینم چیزی هست یا نه چیزی نبود از رو تخت پاشدم خوردم به کمد راهمو عوض کردم پام گیر کرد به یه پارچه ای دست زدم لباسام بودن
ا/ت : آره همینه
برشون داشتم و با بدبختی پوشیدمشون با کمک دستم درو پیدا کردم دستگیره رو گرفتم ولی باز نمیشد قفل بود اه لعنتی دوباره سعی کردم تختو پیدا کنم وقتی پیداش کردم روش نشستم نمیتونستم بخورم دیشب فکر کنم حتی فکر کردن بهشم بهم استرس و ترس وارد میکرد
یعنی الان جیهوپ چیکار میکنه با کیه این سوالا تمام ذهنمو پر کرده بود
شیطان ویو
بعد از اینکه از اونجا رفتم و تنهاش گزاشتم به سمت عمارت اون پسره جیهوپ راهی شدم وقتی رسیدم درو باز کردم و رفتم داخل اونجا بود نشسته بود روی صندلی پشت میز و داشت به من نگاه میکرد
جیهوپ : بازم تو از جون من چی میخوای
بهش خندیدم خیلی حالش بد بود
شیطان : خب چیزی نمیخوام اومدم ببینمت نمیشه ؟
جیهوپ : گمشو
شیطان : عااا زشته با یه مهمون اینطوری رفتار میکنی
رفتم نشستم صندلی بغلیش پاشد بهش نگاه کردم
جیهوپ : گفتم گمشو بیرون
شیطان : نمیخوام میخوای چیکار کنی؟
یه نفس عمیق کشید
شیطان : میگما از موقعی که ا/ت رفته چقدر اعصبی شدی
جیهوپ : اسمشو به زبون نیار
شیطان : چرا؟ میدونی ا/ت خیلی خوشگل بود همه میخواستنش از جمله من
یقمو گرفت و بلندم کرد
جیهوپ : دوسش داشتی و کشتیش
نمیتونم بهت بگم که اون پیش منه
شیطان : آره باید میمرد
جیهوپ : تو اصلا رحم نداری
شیطان : نه ، خودت خیلی خوب میدونی
رفتم سمت پارچو یه لیوان آب ریختم و خوردمش
یکی در خونه رو زد
رفت باز کنه سندی بود نکنه اینو سندی باهمن خوبه همش 1 روزه ا/ت رفته
سندی : سلام جیهوپ
جیهوپ : سلام
سندی : خوبی؟
رفتم پشتش وایسادم
شیطان : به به سندی خانم به من انقدر سر نمیزنی که به جیهوپ سر میزنی
سندی : خودتو با جیهوپ مقایسه نکن
شیطان : نه بابا تو ام پرو شدی
سندی : ببین
خواست بیاد جلو که جیهوپ جلوشو گرفت
جیهوپ : ولش کن سندی
شیطان : نه بزار بیاد ببینم میخواد چیکار کنه مثلا
سندی : الان بهت نشون میدم
دوباره خواست بیاد که بازم جیهوپ جلوشو گرفت
شیطان : ببینم جیهوپ فکر کنم 1 روزه که ا/ت رفته اون وقت تو توی این 1 روز رفتی یکی دیگه رو پیدا کردی خوب شد رفت اگرنه نمیتونست تحمل کنه
جیهوپ : چی داری میگی عوضی سندی دوستمه
شیطان : آره مشخصه ... فکر کنم کارای خصوصی دارید من تنهاتون میزارم
میدونستم اعصبانی شدن برای همین سریع رفتم سمت همونجا که ا/ت بود
اینو که گفت انگار روی زخم کنده شد و بازم دلم خون شد
جیهوپ : چیا میگفت
به پایینش روی ریشش اشاره کرد
درخت : بشین
نشستم
درخت : خب راستش اولین روزی که آشنا شدیم تو هم بودی اونم مثل تو شک شده بود چجوری درختا حرف میزنن اگه از نظر قانون اینجا باشه تو نباید منو ببینی و فقط ا/ت میتونه منو ببینه ولی خب خبر بهم رسیده که نیستش تو میدونی کجاس؟ گم شده؟
یعنی نمیدونه چیشده؟ حالا من اینو چجوری بهش بگم
جیهوپ : خب ا/ت گم نشده...
درخت : خب چیشده؟
یعنی بهش بگم؟ خب اون حق داره بدونه
جیهوپ : نمیدونم چرا ولی همه ی الاهه و کارکنان بهش حمله کردن و.....سوزوندنش
درخت : چی
برگای زردی ازش ریخت بهش شک وارد شده تنش خشک شد
جیهوپ : آروم باش
خیلی ترسیدم نکنه اتفاقی براش بیوفته
درخت : این امکان نداره
جیهوپ : متاسفم
حالش بد بود داشت خشک میشد حالا چیکار کنم
جیهوپ : تروخدا آروم باش اون برمی.. گرده... قول می.. دم
بازم این اشکای لعنتی بازم اومدن
درخت : برمیگرده؟
جیهوپ : برمیگرده
بغلش کردم
درخت : میدونی ا/ت خیلی از تو تعریف کرده
ازش جدا شدم
جیهوپ : اما منو ندیدی که چجوری شناختی؟
درخت : خب معلومه که درست توصیفت کرده چون با مشخصاتی که داده راحت میشه شناختت
جیهوپ : چ.. یا گف.. ته
درخت : اینکه.. چقدر دوست داره.. اون روز برای اولین بار که فهمیده بود بهت یه حسایی داره اومد بهم گفت گفتش که تو فقط به عنوان یه دوست اونو میبینی برای همین نتونسته بهت بگه
اشکام بیشتر شد
درخت : پسرم گریه نکن خودت گفتی که برمیگرده پس برای چی گریه میکنی
جیهوپ : هی.. چی دلم... گرف.. ته
بارون گرفت هوا سرد بود
درخت : بیا اینجا خیس نشی
رفتم زیر درخت نشستم و بهش تکیه دادم
جیهوپ : آه ا/ت .. ای.. کاش بودی .. ای.. کاش
ا/ت ویو
با کابوسی که دیدم از خواب بیدار شدم همه جا سیاه بود هیچ جارو نمیدیدم نمیدونم چیکار کرده که نمیتونم جایی رو ببینم پتورو دور خودم پیچیدم و دستمو جلو بردم ببینم چیزی هست یا نه چیزی نبود از رو تخت پاشدم خوردم به کمد راهمو عوض کردم پام گیر کرد به یه پارچه ای دست زدم لباسام بودن
ا/ت : آره همینه
برشون داشتم و با بدبختی پوشیدمشون با کمک دستم درو پیدا کردم دستگیره رو گرفتم ولی باز نمیشد قفل بود اه لعنتی دوباره سعی کردم تختو پیدا کنم وقتی پیداش کردم روش نشستم نمیتونستم بخورم دیشب فکر کنم حتی فکر کردن بهشم بهم استرس و ترس وارد میکرد
یعنی الان جیهوپ چیکار میکنه با کیه این سوالا تمام ذهنمو پر کرده بود
شیطان ویو
بعد از اینکه از اونجا رفتم و تنهاش گزاشتم به سمت عمارت اون پسره جیهوپ راهی شدم وقتی رسیدم درو باز کردم و رفتم داخل اونجا بود نشسته بود روی صندلی پشت میز و داشت به من نگاه میکرد
جیهوپ : بازم تو از جون من چی میخوای
بهش خندیدم خیلی حالش بد بود
شیطان : خب چیزی نمیخوام اومدم ببینمت نمیشه ؟
جیهوپ : گمشو
شیطان : عااا زشته با یه مهمون اینطوری رفتار میکنی
رفتم نشستم صندلی بغلیش پاشد بهش نگاه کردم
جیهوپ : گفتم گمشو بیرون
شیطان : نمیخوام میخوای چیکار کنی؟
یه نفس عمیق کشید
شیطان : میگما از موقعی که ا/ت رفته چقدر اعصبی شدی
جیهوپ : اسمشو به زبون نیار
شیطان : چرا؟ میدونی ا/ت خیلی خوشگل بود همه میخواستنش از جمله من
یقمو گرفت و بلندم کرد
جیهوپ : دوسش داشتی و کشتیش
نمیتونم بهت بگم که اون پیش منه
شیطان : آره باید میمرد
جیهوپ : تو اصلا رحم نداری
شیطان : نه ، خودت خیلی خوب میدونی
رفتم سمت پارچو یه لیوان آب ریختم و خوردمش
یکی در خونه رو زد
رفت باز کنه سندی بود نکنه اینو سندی باهمن خوبه همش 1 روزه ا/ت رفته
سندی : سلام جیهوپ
جیهوپ : سلام
سندی : خوبی؟
رفتم پشتش وایسادم
شیطان : به به سندی خانم به من انقدر سر نمیزنی که به جیهوپ سر میزنی
سندی : خودتو با جیهوپ مقایسه نکن
شیطان : نه بابا تو ام پرو شدی
سندی : ببین
خواست بیاد جلو که جیهوپ جلوشو گرفت
جیهوپ : ولش کن سندی
شیطان : نه بزار بیاد ببینم میخواد چیکار کنه مثلا
سندی : الان بهت نشون میدم
دوباره خواست بیاد که بازم جیهوپ جلوشو گرفت
شیطان : ببینم جیهوپ فکر کنم 1 روزه که ا/ت رفته اون وقت تو توی این 1 روز رفتی یکی دیگه رو پیدا کردی خوب شد رفت اگرنه نمیتونست تحمل کنه
جیهوپ : چی داری میگی عوضی سندی دوستمه
شیطان : آره مشخصه ... فکر کنم کارای خصوصی دارید من تنهاتون میزارم
میدونستم اعصبانی شدن برای همین سریع رفتم سمت همونجا که ا/ت بود
۷۹.۹k
۱۱ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.