هانتر

#هانتر


پارت ۴۲

بدون حرفی تو سکوت به جاده ناشناس رو به روش نگاه میکرد
به اتفاقی که قراره تا چندساعت دیگه براش بیوفته...
لرزی به تنش افتاد و نگاهش و از جاده گرفت..
مگه قرار نبود فقط با جئون جونگکوک باشه؟
مگه قرار نبود فقط خودشو خالص کنه..
حرفای نانسی مدام تو سرش تکرار میشد... " نکنه ازش خوشت اومده که داری براش هرزگی
میکنی...ازت بعید نیست.."
اشک سمجی که از گونه هاش غلتید رو پاک کرد..
جونگکوک از اینه نگاهی بهش انداخت
+چته؟
جک : وات
+ الرا؟
جک : اها با اونی
جونگکوک نگاه غضب ناکی به جک انداخت
+ جک خفه!
_ چیزی نیست..و..ولی...قول دادی دیگه اره..؟
+ قول چی؟
الرا سعی کرد لرزش صداشو مخفی کنه._ ق..قول دادی نزاری کارشو ادامه بده تا...
+ برای تو چ فرقی میکنه؟! امروز برای این دوفردای دیگه برای من! مگه نه ؟
جک : جونگکوک!!
+ دروغ میگم الرا شی؟
_ اینقد بی درک حرف نزن هرچی که باشه به خودم مربوطه
+ باشه..جک دیگه تکرار نکنم..ما که رفتیم تو کارو انجام بده..تا اون منگ بشه ما فلنگ و بستیم
جک : باشه کوک بچه مدرسه ای ک نیستم..
+ درست میگی...چون بچه مهد کودکی هستی!
جک چشم غره ای نثارش کرد که جلوی یه دختر تخریبش میکنه!
اون پسر هیچی حالیش نبود..حداقل نه در حالی که خودش تمام تخریب های دنیا رو چشیده بود..
کمی جلوتر کنار یه ویالی مجلل و زیبا نگه داشت..
+ همینجاست..
_ باید بریم..داخل این ویال؟
+ هوم
مشروب رو از پشته ماشین برداشت و قرص خواب اوری رو از داخل داشبرد برداشت و توش
ریخت..
جک زیر لب غرید : مگه قرار نشد دیگ نخوریش؟
+ تا وقتی چیزای باالتر از این تو بدنم میرن این هیجی نیست!
+فاک لعنتی..این کم
دیدگاه ها (۰)

#هانتر پارت ۴۳_ من قرص آرامبخش دارم ... یکم منگ میکنه آدم و ...

#هانترپارت ۴۴٪ خوشم میاد.. الرا گیالسه مشروب رو از جونگکوک ...

#هانتر پارت ۴۱_ هوم رسید ] کدوم قسمتی میام دنبالت [ ] اینجا...

#هانتر پارت ۴۰جای قِصِر در رفتن هاش از مرگ اما نه به اختیار....

#رُز_زخمی_من. part. 72جونگکوک صندلیش را کاملاً به لارا چسبان...

میان دو نگاه

black flower(p,305)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط