مژه های خیص🌚🖤
#مژه_های_خیص🌚🖤
PArt10
("دیا+نیکا)
+دیا کجایی
"جات خالی باب........نزاش ادامه بدم
+برو جایی ک هیشکی نباشع ی چی مهم بت بگم
" بش بش بگو
+دیانا ت میدونی ک امیر عاشقت بوده
"عار خ چ گهی خوردع
+اومد ایران.....
" واییییی فاااااک/::::
+ت دیگ ارسلانو مشناصی چ تخ صگیع ببی زندش نمیزاره
"فق باباش قاضی هص
+هوففف خدا خدت ظهور کن
" دیا مگ.....گوشی قط شد
دیانا: وا چیشد فااااک/:
ارسلان: ع پشت در اتاق ب حرفای دیا گپش میدادم در باز کردم رفتم ت........چی میگف
دیانا: با خدم کار داش
ارسلان: دیا میگم بگو چی گف
دیانا: گف ک با امیر کات کرده و اینا
ارسلان: همی؟)
دیانا: عارح بمولا
ارسلان: هی میرفتم جلو ک دیانا پشت پاش خرد ب لبه تخت افتاد رو تخت خدمو لش کردم روش......
_______________________
رضا: ای دوتو خر کجا رفتن|:
عسل: نمد فک کنم رفتن ت اتاق
ممد: بی بریم صوتی بگیریم😹😹
محراب: عرررر بریم.....یواش بی صدا ع پله ها رفتیم بالا در اتاقو با شدت باز کردم.....ﷲ اکبر توبه کنید.....
_____________
دیانا:افتادم رو تخت ارسلان لش شد روم لباش قفل لبام کرد و مک میزد منم همراهی کردم لبای بالایشو مک میزدم ک یهو خر مگص معرکه درو باز کرد صیخ نشصم رو تخت....
ارسلان: عنتر بلد نیصی در بزنی|:
محراب: ببشی ک هماهنگ نکدیم
دیانا: گمشین بی.....گوشیم زنگ خورد ارسلان ج داد
ارسلان: کیه ای
دیانا: چی سیوه
ارسلان: شمارس
دیانا: بده ببینم کیع
ارسلان: خدم ج میدم
دیانا: میگم گوشیمو بدع
ارسلان: ع اتاق رفتم بیرون گوشیو ج دادم...سلام بلع
دیانا: یا خدا امیر نباشه اهه عاخه نیکا چرا دوبارع شرو کردیییی(ت دلش گف)
______________________
گیلیگیی😈😈
خماری تا نمد کی😔😹😈
•ادامه دارد•🌚🖤
PArt10
("دیا+نیکا)
+دیا کجایی
"جات خالی باب........نزاش ادامه بدم
+برو جایی ک هیشکی نباشع ی چی مهم بت بگم
" بش بش بگو
+دیانا ت میدونی ک امیر عاشقت بوده
"عار خ چ گهی خوردع
+اومد ایران.....
" واییییی فاااااک/::::
+ت دیگ ارسلانو مشناصی چ تخ صگیع ببی زندش نمیزاره
"فق باباش قاضی هص
+هوففف خدا خدت ظهور کن
" دیا مگ.....گوشی قط شد
دیانا: وا چیشد فااااک/:
ارسلان: ع پشت در اتاق ب حرفای دیا گپش میدادم در باز کردم رفتم ت........چی میگف
دیانا: با خدم کار داش
ارسلان: دیا میگم بگو چی گف
دیانا: گف ک با امیر کات کرده و اینا
ارسلان: همی؟)
دیانا: عارح بمولا
ارسلان: هی میرفتم جلو ک دیانا پشت پاش خرد ب لبه تخت افتاد رو تخت خدمو لش کردم روش......
_______________________
رضا: ای دوتو خر کجا رفتن|:
عسل: نمد فک کنم رفتن ت اتاق
ممد: بی بریم صوتی بگیریم😹😹
محراب: عرررر بریم.....یواش بی صدا ع پله ها رفتیم بالا در اتاقو با شدت باز کردم.....ﷲ اکبر توبه کنید.....
_____________
دیانا:افتادم رو تخت ارسلان لش شد روم لباش قفل لبام کرد و مک میزد منم همراهی کردم لبای بالایشو مک میزدم ک یهو خر مگص معرکه درو باز کرد صیخ نشصم رو تخت....
ارسلان: عنتر بلد نیصی در بزنی|:
محراب: ببشی ک هماهنگ نکدیم
دیانا: گمشین بی.....گوشیم زنگ خورد ارسلان ج داد
ارسلان: کیه ای
دیانا: چی سیوه
ارسلان: شمارس
دیانا: بده ببینم کیع
ارسلان: خدم ج میدم
دیانا: میگم گوشیمو بدع
ارسلان: ع اتاق رفتم بیرون گوشیو ج دادم...سلام بلع
دیانا: یا خدا امیر نباشه اهه عاخه نیکا چرا دوبارع شرو کردیییی(ت دلش گف)
______________________
گیلیگیی😈😈
خماری تا نمد کی😔😹😈
•ادامه دارد•🌚🖤
۱۸.۱k
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.