مژه های خیص🌚🖤
#مژه_های_خیص🌚🖤
Part8
(صبح)
دیانا:با نور خورشید بیدار شدم چن بار پلک زدم تا رو موودم اومدم ب گربن ارسلان خیره شدم کبود کبود بود....دیشب چ کارایی کردیم وای:/....زیر صیگاریو با لیوانا برداشتم بردم ت اشپز خونه......ارسلان ارسلاااان
ارسلان: ها چتع
دیانا: کزکش ب م میگی ها
ارسلان: گ قولدممم
دیانا: پشووو منو ببر باید برم ترمیم ناخونام ایششش
ارسلان: برو بپوش لباصات
دیانا: رفتم ت اتاق ی شلوار مشکی پوشیدم با ی هودی مشکی کلاه هودی سرم کردم ی رژ کالباسی زدم کیف کمریمو بر داشتم بوت مشکیمو پام کردم.......ارسلان بیا دیگهههه
ارسلان: اومدم اومدم
دیانا: سوار ماشین شدیم رفتیم ارایشگا پشت چراغ قرمز بودیم ی ماشین اومد دوتا پصر بیریخ بودن
پصره: خشگلع شماره میدی مزاحم شم
ارسلان: هوی مرتیکه مگ ناموص ندری
پصره: ن میخام ناموصت ناموصم شع
ارسلان: خون جلو چشام گرف الا ک ننتو جر ددم میفمی ع ماشین پیاده شدم ع ماشین پیاده شد پصره....چونی واص م کزشاخ بازی در نیا
پصره: واصا بینم مخای چ گهی بخوری
ارسلان: باصورت رفتم ت دماغش افتاد زمین دماغش پر خون بود...
دیانا:جیخ زدم ع ماشین پیاده شدم ک چراغ سبز شدـ
ارسلان: سوار شو بریم دیانا بدووو
پصره: پ اصمش دیاناس
ارسلان: باسنت میزارم خایع دری یبار دیگ مزاحم ناموص مردم شو(پامو گزاشتم رو گاز رفتم)
دیانا: خیلی ترسیده بودم اصن نمتونصم هیچ حرفی بزنم.....همیجوری ت خدم بودم ک رصیدیم...
ارسلان: کارت تموم شد زنگ بزن بیام دنبالت
دیانا: ت کجا میری
ارسلان: برم یکم برا خونه خرید کنم
دیانا: بش خدافص
ارسلان: خیلی وخ بود دیانا نخندیده بود خاصم خشالش کنم رفتم کوروش یچیزایی بخرم......چندتا شمع جغدی شکل خریدم کلی جغد عروسکی با رنگ و شکل های مختلف خریدم ی حلقه صت خریدم ک رو یکیش جغد رو یکیشم خفاش بود ی هودی جغدی شکل خریدم براش.......
•ادامه دارد•🖤🌚
Part8
(صبح)
دیانا:با نور خورشید بیدار شدم چن بار پلک زدم تا رو موودم اومدم ب گربن ارسلان خیره شدم کبود کبود بود....دیشب چ کارایی کردیم وای:/....زیر صیگاریو با لیوانا برداشتم بردم ت اشپز خونه......ارسلان ارسلاااان
ارسلان: ها چتع
دیانا: کزکش ب م میگی ها
ارسلان: گ قولدممم
دیانا: پشووو منو ببر باید برم ترمیم ناخونام ایششش
ارسلان: برو بپوش لباصات
دیانا: رفتم ت اتاق ی شلوار مشکی پوشیدم با ی هودی مشکی کلاه هودی سرم کردم ی رژ کالباسی زدم کیف کمریمو بر داشتم بوت مشکیمو پام کردم.......ارسلان بیا دیگهههه
ارسلان: اومدم اومدم
دیانا: سوار ماشین شدیم رفتیم ارایشگا پشت چراغ قرمز بودیم ی ماشین اومد دوتا پصر بیریخ بودن
پصره: خشگلع شماره میدی مزاحم شم
ارسلان: هوی مرتیکه مگ ناموص ندری
پصره: ن میخام ناموصت ناموصم شع
ارسلان: خون جلو چشام گرف الا ک ننتو جر ددم میفمی ع ماشین پیاده شدم ع ماشین پیاده شد پصره....چونی واص م کزشاخ بازی در نیا
پصره: واصا بینم مخای چ گهی بخوری
ارسلان: باصورت رفتم ت دماغش افتاد زمین دماغش پر خون بود...
دیانا:جیخ زدم ع ماشین پیاده شدم ک چراغ سبز شدـ
ارسلان: سوار شو بریم دیانا بدووو
پصره: پ اصمش دیاناس
ارسلان: باسنت میزارم خایع دری یبار دیگ مزاحم ناموص مردم شو(پامو گزاشتم رو گاز رفتم)
دیانا: خیلی ترسیده بودم اصن نمتونصم هیچ حرفی بزنم.....همیجوری ت خدم بودم ک رصیدیم...
ارسلان: کارت تموم شد زنگ بزن بیام دنبالت
دیانا: ت کجا میری
ارسلان: برم یکم برا خونه خرید کنم
دیانا: بش خدافص
ارسلان: خیلی وخ بود دیانا نخندیده بود خاصم خشالش کنم رفتم کوروش یچیزایی بخرم......چندتا شمع جغدی شکل خریدم کلی جغد عروسکی با رنگ و شکل های مختلف خریدم ی حلقه صت خریدم ک رو یکیش جغد رو یکیشم خفاش بود ی هودی جغدی شکل خریدم براش.......
•ادامه دارد•🖤🌚
۱۶.۱k
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.