پارت جدید ، میدونم دیر شد
پارت جدید ، میدونم دیر شد
+خواستم چیزی بگم که رئیس نزاشت
_مگه الان وقت بازجویی نیست اینجا چیکار میکنی؟
+عذر میخوام
ویو اتاق بازجویی :
+قرار بود بازجویی بشه، اتاق خالی بود فقط من بودم و صندلی روبه روم و لامپی که بالای سرمون بود ؛آوردنش و بستنش به صندلی و دوتاشون پشت من و دوتای دیگه پشت اون وایستادن .
+به سوال هایی که ازت میپرسم جواب میدی ،کامل و درست (جدی و محکم)
جیمز: فقط داشت پوزخند میزد .
+خانوادت کجان؟
جیمز: هه به تو چه
+اینا بدون جواب نمیمونه ها
+سوال بعدی ، اسلحه هاتو از کجا گرفتی ؟ خب اونا کاملا ممنوع هستن حتما باید از جایی خریده باشیشون ، مگه نه (پوزخند)
جیمز: معلومه دیگه از مافیا خریدم
+مافیا؟ کدوم مافیا؟ و چقدر خریدیش ؟
جیمز : نمیدونم کیه ولی زن بود و نخریدم دزدیدمش .
+)تعجب) زن بود؟ چونشو گرفتم و به سمت خودم کشیدم :دزدی هم میکنی ، قتل هات کم نبود ؟
+نگهبانا ببریدش حوصلشو ندارم
ویو جلو تر
اونو بردن و قرار بود آقای لی یعنی پدر خودش مجازاتش کنه ، داشتم به مافیای زن فکر میکردم نکنه از کلارا دزدی کرده اگه واقعا کلارا باشه و بگیرنش ...... اه چرت نگو ....
نگاهم به پرونده های روی میز افتادم مهر زدم و به سمت اتاق آقای رئیس رفتم اونم باید مهر میزد و البته امضا میکرد .
به سالن که رسیدم در اتاق شک*نجه باز بود
چ..چی نه
دوییدم و به سمت اتاق رفتم .
+آقای لییی(داد)
+داری چیکار میکنی ، اکه بکشیش توهم محکوم میشی
& جونز خفه شو
+هی تو نباید این کارو کنی ... تفنگتو بیار پایین لعنتی
............
و جنازه اش روی زمین افتاد . نمیدونستم چیکار کنم ، کلی سوال بی جواب داشتم ، کلی گشتم تا دنبال این لعنتی باشم ، و همه ی اینا اینجا تموم شد .
رئیس اومد داخل و مارو دید .
خب چه انتظاری میشه داشت ، آقای لی به ۶ سال زندان محکوم شد و اون جیمز هم پرونده اش بسته شد. ولی چون من پرونده رو مهر زده بودم من محکوم نشدم . عا راستی اون دختره اون دختره که میخواست انتقام بگیره ، اون پیش کلارا و قراره امروز برم و بگم که چه اتفاقی افتاد.
فردا پارت بعد رو میزارم
+خواستم چیزی بگم که رئیس نزاشت
_مگه الان وقت بازجویی نیست اینجا چیکار میکنی؟
+عذر میخوام
ویو اتاق بازجویی :
+قرار بود بازجویی بشه، اتاق خالی بود فقط من بودم و صندلی روبه روم و لامپی که بالای سرمون بود ؛آوردنش و بستنش به صندلی و دوتاشون پشت من و دوتای دیگه پشت اون وایستادن .
+به سوال هایی که ازت میپرسم جواب میدی ،کامل و درست (جدی و محکم)
جیمز: فقط داشت پوزخند میزد .
+خانوادت کجان؟
جیمز: هه به تو چه
+اینا بدون جواب نمیمونه ها
+سوال بعدی ، اسلحه هاتو از کجا گرفتی ؟ خب اونا کاملا ممنوع هستن حتما باید از جایی خریده باشیشون ، مگه نه (پوزخند)
جیمز: معلومه دیگه از مافیا خریدم
+مافیا؟ کدوم مافیا؟ و چقدر خریدیش ؟
جیمز : نمیدونم کیه ولی زن بود و نخریدم دزدیدمش .
+)تعجب) زن بود؟ چونشو گرفتم و به سمت خودم کشیدم :دزدی هم میکنی ، قتل هات کم نبود ؟
+نگهبانا ببریدش حوصلشو ندارم
ویو جلو تر
اونو بردن و قرار بود آقای لی یعنی پدر خودش مجازاتش کنه ، داشتم به مافیای زن فکر میکردم نکنه از کلارا دزدی کرده اگه واقعا کلارا باشه و بگیرنش ...... اه چرت نگو ....
نگاهم به پرونده های روی میز افتادم مهر زدم و به سمت اتاق آقای رئیس رفتم اونم باید مهر میزد و البته امضا میکرد .
به سالن که رسیدم در اتاق شک*نجه باز بود
چ..چی نه
دوییدم و به سمت اتاق رفتم .
+آقای لییی(داد)
+داری چیکار میکنی ، اکه بکشیش توهم محکوم میشی
& جونز خفه شو
+هی تو نباید این کارو کنی ... تفنگتو بیار پایین لعنتی
............
و جنازه اش روی زمین افتاد . نمیدونستم چیکار کنم ، کلی سوال بی جواب داشتم ، کلی گشتم تا دنبال این لعنتی باشم ، و همه ی اینا اینجا تموم شد .
رئیس اومد داخل و مارو دید .
خب چه انتظاری میشه داشت ، آقای لی به ۶ سال زندان محکوم شد و اون جیمز هم پرونده اش بسته شد. ولی چون من پرونده رو مهر زده بودم من محکوم نشدم . عا راستی اون دختره اون دختره که میخواست انتقام بگیره ، اون پیش کلارا و قراره امروز برم و بگم که چه اتفاقی افتاد.
فردا پارت بعد رو میزارم
۲۹۰
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.