پارت
پارت ۱۳
ات: نزدیکم نیا
جونگکوک: مردت عوضی ( به موشت میزنه تو دهن مرده و مرده میوفته روی زمین دماغش
هم میشکنه و ات شروع میکنه به گریه کردن)
ات: عمو... گریه......
جونگکوک میره ات رو بغل میکنه
جونگکوک: چیزی نیست من اینجام
ات: خیلی ترسیدم... گریه....
جونگکوک: منتظره چی هستین این مردک رو برین بکشین
بادیگار: بله ارباب
جونگکوک ات رو میبره تو اتاقش
ات: عمو منظورت چی بود مرده رو بکشن.... ترس...
جونگکوک: من از روی عصبان.....
ات: یعنی الان رفتن اونو کشتن... ترس....
جونگکوک: ات اروم باش
ات: عمو اصلا شغلت چیه که این همه بادیگارد
و خدمتکارا و این عمارت... ترس...
جونگکوک: راستش.. من یه
ات: باورم نمیشه 😱
بنظرتون جونگکوک چی گفت که ات اینطوری شد تو کامنتا بگین
ات: نزدیکم نیا
جونگکوک: مردت عوضی ( به موشت میزنه تو دهن مرده و مرده میوفته روی زمین دماغش
هم میشکنه و ات شروع میکنه به گریه کردن)
ات: عمو... گریه......
جونگکوک میره ات رو بغل میکنه
جونگکوک: چیزی نیست من اینجام
ات: خیلی ترسیدم... گریه....
جونگکوک: منتظره چی هستین این مردک رو برین بکشین
بادیگار: بله ارباب
جونگکوک ات رو میبره تو اتاقش
ات: عمو منظورت چی بود مرده رو بکشن.... ترس...
جونگکوک: من از روی عصبان.....
ات: یعنی الان رفتن اونو کشتن... ترس....
جونگکوک: ات اروم باش
ات: عمو اصلا شغلت چیه که این همه بادیگارد
و خدمتکارا و این عمارت... ترس...
جونگکوک: راستش.. من یه
ات: باورم نمیشه 😱
بنظرتون جونگکوک چی گفت که ات اینطوری شد تو کامنتا بگین
- ۵.۱k
- ۳۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط