Part
Part:۲۱
_____________________________
و کمربندش رو در رو و ضربه محکمی به لونا زد
لونا: اخخخخخ( گریه)
همینطور داشت به لونا ضربه میزد بعد نیم ساعت ... لونا کاملا بدنش کبود شده بود و نفس نداشت جونگکوک لیوان شرابی که روی میز بود رو برداشت و یکم ازش خورد و بعد ریختش روی زخمای لونا
لونا:اخخخخخخ )گریه)
جونگکوک: *خنده* گریه من التماس کن بیشتر زجر بکش (خنده )
لونا جونی برای جواب دادن به جونگکوک نداشت آروم سرشو آورد بالا و یه نگاهی به جونگکوک انداخت و بعد بیهوش شد
جونگکوک: (خنده) کای
کای: ب ب بله
جونگکوک: بیا این تنه لشو جمع کن (خنده عصبی )
کای: چ چ چشم
جونگکوک همینطور تو راه پله ها داشت میرفت پایین و بلند بلند میخندید
جونگکوک: چه شب خوبیه امشب (خنده عصبی )
خدمتکارا همه تو پذیرایی جمع شده بودن و از ترس تن بدنشون میلرزید جونگکوک اومد پایین و چشمش به خدمت کارا خورد
جونگکوک: چی میخوایین اینجا مگه اومدین سینما(داد)
همه خدمتکارا پا تیز کردن و یه گوشه قایم شدن و جونگکوک رفت تو اتاقش
آجوما: بدوئید بریم پیش لونا
همه رفتن پیش لونا و ...
ادامه دارد....
شرط پارت بعدی= ۲۷ لایک 💝
_____________________________
و کمربندش رو در رو و ضربه محکمی به لونا زد
لونا: اخخخخخ( گریه)
همینطور داشت به لونا ضربه میزد بعد نیم ساعت ... لونا کاملا بدنش کبود شده بود و نفس نداشت جونگکوک لیوان شرابی که روی میز بود رو برداشت و یکم ازش خورد و بعد ریختش روی زخمای لونا
لونا:اخخخخخخ )گریه)
جونگکوک: *خنده* گریه من التماس کن بیشتر زجر بکش (خنده )
لونا جونی برای جواب دادن به جونگکوک نداشت آروم سرشو آورد بالا و یه نگاهی به جونگکوک انداخت و بعد بیهوش شد
جونگکوک: (خنده) کای
کای: ب ب بله
جونگکوک: بیا این تنه لشو جمع کن (خنده عصبی )
کای: چ چ چشم
جونگکوک همینطور تو راه پله ها داشت میرفت پایین و بلند بلند میخندید
جونگکوک: چه شب خوبیه امشب (خنده عصبی )
خدمتکارا همه تو پذیرایی جمع شده بودن و از ترس تن بدنشون میلرزید جونگکوک اومد پایین و چشمش به خدمت کارا خورد
جونگکوک: چی میخوایین اینجا مگه اومدین سینما(داد)
همه خدمتکارا پا تیز کردن و یه گوشه قایم شدن و جونگکوک رفت تو اتاقش
آجوما: بدوئید بریم پیش لونا
همه رفتن پیش لونا و ...
ادامه دارد....
شرط پارت بعدی= ۲۷ لایک 💝
- ۷.۱k
- ۰۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط