با خودم قرار گذاشتم ه بعد از پشت سر گذاشتن طوفان سهمگن

با خودم قرار گذاشتم كه بعد از پشت سر گذاشتن طوفانِ سهمگين حوادث اخير زندگيم و قبل از شروع شدن طوفان سهمگين بعدى زندگيم ! پاشم برم یه  جاى دور ، يه جايى كه كسى منو نشناسه و منم كسى رو نشناسم ، گم شم تو هياهو و ازدحام يه شهر غريب (شهرى كه بدون ترس از پدر میشه سیگار کشید وتوى خيابوناش قدم زد ) .
بيام تو يه كافه ، براى خودم يه كافى و شيرينى نمى دونم چى چى سفارش بدم و بشينم به كاراى زشتم فكر نكنم و براى سالی ک اومده برنامه ريزى نكنم .
بارالها اگه بهت فشار نمياد طوفانِ سهمگينِ بعدى زندگيم رو بذار برای بعد از تعطيلات مثلن آخراى ارديبهشت يا يكم دورتر …


پ.ن:ما حق داريم بعضى وقتا خودمون رو گم و گور كنيم و به كاراى زشتمون فكر نكنيم…
دیدگاه ها (۲)

سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟...

ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯽﮐﻨﺪﻭ ﺑﺎ ﺷﺎﺩﮐﺎﻣﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ؛ﻧﻤ...

تو را سریست که با ما فرو نمی‌آیدمرا دلی که صبوری از او نمی‌آ...

امروز لطفا خالق یک خوشی کوچک ، یا یک امید کوچک باش. و از یاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط