عشق کاری
عشق کاری
پارت ۱۰
جونگکوک:پس درو باز نمیکنم
سون هی:اصلا من چه غلطی کردم اومدم اینجا کار کردم.
آقای جئون من می خواهم استئفا بدم.
جونگکوک:چی؟
فقط بخاطر این حرفی که زدم به بقیه می خواهی استئفا بدی؟😶🌫️
سون هی:بله
جونگکوک:اگه فقط یه لحضه بهم فرصت بدی کاملا برات توضیح میدم که چرا این حرف رو زدم
سون هی:خب،گوش میدم
جونگکوک:خب ببین چند تا دلیل داره اولش: چون با ادبی و دختر خوبی هستی و قشنگی گفتم دختر خالمی
دوم:چون دختر خاله ی خودم خیلی بد رفتاری میکنه میترسم بیاد اینجا بدبختم کنه
سوم:...
سون هی:وایسا این نظر لطفته وای شاید من بدم بیاد دختر خاله ی پسر رئیس شرکت معرفی بشم
جونگکوک:ببخشید
سون هی:اشکال نداره الانم نمیشه کاریش کرد پس دعوا بسه درو باز کن منم برم خیلی کار دارم
ویو کوک:
درو براش باز کردم رفت
وای خدا این دختره چرا اینقدر جذابه
چی شد چی با خودم میگم
و رفتم نشستم داشتم برگه ها رو امضاء میکردم
نیم ساعت بعد شد خیلی خسته ام یهو یکی در زد خودمو جمع و جور کردم
بفرمایید
دیدم سون هی اومد داخل
جونگکوک:چیه چی شده
سون هی:قربان امروز یه جلسه با آقای پارک دارید من باهاتون نمیام چون لباسم برای جلسه خیلی مناسب نیست
جونگکوک:پس بندازش برای فردا بهش بگو که من وقت ندارم
سون هی:چرا؟
جونگکوک:چون تو باید حتماً باشی اگه تو نباشی نمیشه
سون هی:😳😳 خب باشه
داشتم از اتاق جونگکوک بیرون میرفتم که یهو گفت وایسا
سون هی:بله کاری دارید؟
جونگکوک:برای فردا لباس مناسب جلسه بپوش
سون هی:چشم
این پارت هم تموم شد❤️🧡
پارت ۱۰
جونگکوک:پس درو باز نمیکنم
سون هی:اصلا من چه غلطی کردم اومدم اینجا کار کردم.
آقای جئون من می خواهم استئفا بدم.
جونگکوک:چی؟
فقط بخاطر این حرفی که زدم به بقیه می خواهی استئفا بدی؟😶🌫️
سون هی:بله
جونگکوک:اگه فقط یه لحضه بهم فرصت بدی کاملا برات توضیح میدم که چرا این حرف رو زدم
سون هی:خب،گوش میدم
جونگکوک:خب ببین چند تا دلیل داره اولش: چون با ادبی و دختر خوبی هستی و قشنگی گفتم دختر خالمی
دوم:چون دختر خاله ی خودم خیلی بد رفتاری میکنه میترسم بیاد اینجا بدبختم کنه
سوم:...
سون هی:وایسا این نظر لطفته وای شاید من بدم بیاد دختر خاله ی پسر رئیس شرکت معرفی بشم
جونگکوک:ببخشید
سون هی:اشکال نداره الانم نمیشه کاریش کرد پس دعوا بسه درو باز کن منم برم خیلی کار دارم
ویو کوک:
درو براش باز کردم رفت
وای خدا این دختره چرا اینقدر جذابه
چی شد چی با خودم میگم
و رفتم نشستم داشتم برگه ها رو امضاء میکردم
نیم ساعت بعد شد خیلی خسته ام یهو یکی در زد خودمو جمع و جور کردم
بفرمایید
دیدم سون هی اومد داخل
جونگکوک:چیه چی شده
سون هی:قربان امروز یه جلسه با آقای پارک دارید من باهاتون نمیام چون لباسم برای جلسه خیلی مناسب نیست
جونگکوک:پس بندازش برای فردا بهش بگو که من وقت ندارم
سون هی:چرا؟
جونگکوک:چون تو باید حتماً باشی اگه تو نباشی نمیشه
سون هی:😳😳 خب باشه
داشتم از اتاق جونگکوک بیرون میرفتم که یهو گفت وایسا
سون هی:بله کاری دارید؟
جونگکوک:برای فردا لباس مناسب جلسه بپوش
سون هی:چشم
این پارت هم تموم شد❤️🧡
۷.۱k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.