عشق کاری
عشق کاری
پارت ۹
ویو سون هی:
بعد ۳ دقیق تازه رسیدیم طبقه ۱۳۰
کایلین:خانم لطفاً از این ور
منم رفتم دنبالش بعد بردم دم در یه اتاقی گفت: اینجا اتاق شماست اگه کاری داشتید خبرمون کنید
ویو کایلین:
خواستم برم که یهو خانم پارک منو صدا زد سریع رفتم پیشش
سون هی:کایلین من اینجا هیچ دوستی ندارم پس میشه لطفاً هم همکار باشیم هم دوست
کایلین:حتما خانم
سون هی:پس از این به بعد ما با هم دوستیم راستی وقتی کسی پیشمون نیست با من رسمی حرف نزن.
کایلین:باشه
خداحافظ
سون هی: خداحافظ
کایلین رفت بعد ۱۰ دقیقه دیدم یه کسی در زد
الیزا:الیزا هستم خانم میتونم داخل شم
سون هی:بله بفرمایید
الیزا:خانم این برگه ها تحویل پسر رئیس بدید
و این فایل هایی که براتون ارسال میکنم رو برای پسر رئیس پرینت بگیرید و برنامه ی امروز پسر رئیس رو براش بخونید و بعد کار امضاء قرارداد داد ها رو انجام بدید
سون هی:باشه متوجه شدم
الیزا:خب راستی خانم بیاید با هم بریم توی اتاق پسر رئیس تا بهشون بگم که شما رسیدید
رفتیم تو اتاق جونگ کوک
الیزا: رئیس این هم دختر خالتون که رسیدن ببخشید کمی دیر اوردمشون خدمتتون
سون هی:چی شد؟دختر خا...
که یهو جونگکوک اومد پشت سرم جلوی دهنمو گرفت و به الیزا گفت میتونی بری
الیزا هم رفت بیرون
جونگ کوک دستشو از روی دهنم برداشت منم ازش فاصله گرفتم رفت درو قفل کرد پرده ها رو کشید که از پنجره معلوم نباشیم
سون هی:من اصلا نمی دونم نسبت ما با هم چیه حالا تو میخواهی من رو دختر خاله ی خودت معرفی کنی؟؟
جونگکوک:من فقط....
سون هی لطفاً هیچی نگو
رفتم درو باز کنم برم بیرون که دیدم در قفله
جونگکوک در رو باز کن
جونگکوک:خب بزار برات توضیح بدم بعد درو باز میکنم
سون هی:نیازی نیست توضیح بدی
جونگکوک: پس درو باز نمیکنم
این پارت هم تموم شد💫✨
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک
#سناریو
پارت ۹
ویو سون هی:
بعد ۳ دقیق تازه رسیدیم طبقه ۱۳۰
کایلین:خانم لطفاً از این ور
منم رفتم دنبالش بعد بردم دم در یه اتاقی گفت: اینجا اتاق شماست اگه کاری داشتید خبرمون کنید
ویو کایلین:
خواستم برم که یهو خانم پارک منو صدا زد سریع رفتم پیشش
سون هی:کایلین من اینجا هیچ دوستی ندارم پس میشه لطفاً هم همکار باشیم هم دوست
کایلین:حتما خانم
سون هی:پس از این به بعد ما با هم دوستیم راستی وقتی کسی پیشمون نیست با من رسمی حرف نزن.
کایلین:باشه
خداحافظ
سون هی: خداحافظ
کایلین رفت بعد ۱۰ دقیقه دیدم یه کسی در زد
الیزا:الیزا هستم خانم میتونم داخل شم
سون هی:بله بفرمایید
الیزا:خانم این برگه ها تحویل پسر رئیس بدید
و این فایل هایی که براتون ارسال میکنم رو برای پسر رئیس پرینت بگیرید و برنامه ی امروز پسر رئیس رو براش بخونید و بعد کار امضاء قرارداد داد ها رو انجام بدید
سون هی:باشه متوجه شدم
الیزا:خب راستی خانم بیاید با هم بریم توی اتاق پسر رئیس تا بهشون بگم که شما رسیدید
رفتیم تو اتاق جونگ کوک
الیزا: رئیس این هم دختر خالتون که رسیدن ببخشید کمی دیر اوردمشون خدمتتون
سون هی:چی شد؟دختر خا...
که یهو جونگکوک اومد پشت سرم جلوی دهنمو گرفت و به الیزا گفت میتونی بری
الیزا هم رفت بیرون
جونگ کوک دستشو از روی دهنم برداشت منم ازش فاصله گرفتم رفت درو قفل کرد پرده ها رو کشید که از پنجره معلوم نباشیم
سون هی:من اصلا نمی دونم نسبت ما با هم چیه حالا تو میخواهی من رو دختر خاله ی خودت معرفی کنی؟؟
جونگکوک:من فقط....
سون هی لطفاً هیچی نگو
رفتم درو باز کنم برم بیرون که دیدم در قفله
جونگکوک در رو باز کن
جونگکوک:خب بزار برات توضیح بدم بعد درو باز میکنم
سون هی:نیازی نیست توضیح بدی
جونگکوک: پس درو باز نمیکنم
این پارت هم تموم شد💫✨
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک
#سناریو
۷.۷k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.