chand Party
chand Party:
بورام: وقتی دوستام رسیدن رفتم که به لیان هم بگم که بیاد
بورام: لیان میای تو حیاط دوستام اومدن گفتم شاید حوصلت سر بره میای؟
لیان: اره میام
لیان: زمانیکه خارج از کشور بودم وقتی خبر ازدواج تهیونگ و بورام رو شنیدم خیلی اعصبانی شدم من همیشه از تهیونگ خوشم میومد و سعی داشتم که ماله خودم کنمش ولی خوب اون بورام رو انتخاب کرد من متوجه شدم که بورام فوبیای آب داره پس میتونمم(لبخند شیطانی)
بورام: رفتیم تو حیاط و با بچه ها داشتیم همینجوری آب بازی میکردیم و اینقدر داشت بهم خوش میگذشت که اصلا متوجه نشدم تهیونگ کی اومد داشتم همینجوری بازی میکردیم که نمیدونم کی و چطوری اما پرت شدم داخل استخر عمقش به قدری زیاد بود که به راحتی میتونست من رو غرق کنه کلی دست و پا زدم اما بعد از چند ثانیه همه جا برام سیاه شد و فقط دست هایی که دورم حلقه شده بود رو حس کردم.....
بورام: وقتی دوستام رسیدن رفتم که به لیان هم بگم که بیاد
بورام: لیان میای تو حیاط دوستام اومدن گفتم شاید حوصلت سر بره میای؟
لیان: اره میام
لیان: زمانیکه خارج از کشور بودم وقتی خبر ازدواج تهیونگ و بورام رو شنیدم خیلی اعصبانی شدم من همیشه از تهیونگ خوشم میومد و سعی داشتم که ماله خودم کنمش ولی خوب اون بورام رو انتخاب کرد من متوجه شدم که بورام فوبیای آب داره پس میتونمم(لبخند شیطانی)
بورام: رفتیم تو حیاط و با بچه ها داشتیم همینجوری آب بازی میکردیم و اینقدر داشت بهم خوش میگذشت که اصلا متوجه نشدم تهیونگ کی اومد داشتم همینجوری بازی میکردیم که نمیدونم کی و چطوری اما پرت شدم داخل استخر عمقش به قدری زیاد بود که به راحتی میتونست من رو غرق کنه کلی دست و پا زدم اما بعد از چند ثانیه همه جا برام سیاه شد و فقط دست هایی که دورم حلقه شده بود رو حس کردم.....
- ۲.۲k
- ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط