من دوستت دارم دیونه پارت زبونشو درآوردوشروع کردن

🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه #پارت۱۳ #زبونشو درآوردوشروع کردن به گشتن تو جیبام بهت زده به مرده نگاه میکردم..
-أه آدامس نداری ..هیچی نداری.دستشوبلندکردو کف دستشو سمتم گرفت وگفت:اوهم بعدش نگاه طلبکاری بهم انداخت وازم دورشد. سرمو تکون دادم وداخل ساختمان شدم...باچندتا از پرستارا که درحال صحبت بودن سلام کردم وداخل اتاق رویا شدم..یه گوشه نشسته بود وشالشم تو دهنش بود..بهش نزدیک شدم وسلام کردم...جستی زدوترسان نگام کرد...بادیدن من خندیدواز جاش بلندشد...
-عمو امدی بعد نگاهی به دستام انداخت..آلوچه هام ؟..زبونموگازگرفتم.نیشموبازکردموگفتم.
😄 -یادم رفت سری بعد حتمابرات میخرم...
- باشه میای نقاشی بکشیم
-نه حوصله ندارم..
-تو بدی...تو بدی عموی بدی...روی زمین نشست وشروع کرد به نقاشی کشیدن منم روی تخت نشستم وبهش خیره شدم .....زبونشو از گوشه ای لبش بیرون اورده بودعین بچه ها.و داشت نقاشی میکشید..لبخند رولبم جا خوش کرد عین بچه ها شده بود اون موقع دوست داشتم بگیرم لپشو بکشم...خندیدم وبهش نزدیک شدم کنارش نشستم..بالبخند نگاهم کردچتریهاش جلوی چشماشو گرفته بود دستمو جلوبردم تاموهاشو از جلو چشماش کناربزنم باباز شدن در سریع دستمو عقب کشیدم وبه کسیکه درروباز کرده بود چشم دوختم..نیلوفربودلبخندی زدموسلام کردم..
-سلام آقای جهانبش خوب هستین؟؟
- ممنون شما خوبین؟
-شکر..بازکه دعواتون نشده؟؟
-نه فعلا خلع صلاحیم..نیلوفر خندیدوگفت
-من دیگه میرم..
-کاری داشتین ؟؟
-نه فکرکردم شماهنوزنیومدین امدم یه سری به رویاجون بزنم آخه از صبح از اتاقش بیرون نیومدبود.
نویسنده :S
دیدگاه ها (۲)

بیایم یادبگیریم بخاطرچیزهای بی ارزش ارزشمان رازیرسوال نبریم.

🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه #پارت۱۴ #- منم یه چنددقیقه ای میشه...

🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه #پارت۱۲ #جلوی آیینه قرارگرفتمو نگ...

🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه #پارت۱۱ #-عرفان؟؟-جانم مامان بزرگ.!!...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط