ازدواج سوری پارت 42
ازدواج سوری پارت 42
ـ عشقم این چه حرفیه میزنی؟!
جیمین و ناجینا خندشون گرفته بود
ـ یااا چیه؟
ناجینا ـ هیچی عشقم ما رفتیم بای"یه بوس هوای فرستاد برای ات"
ـ یااا چه جوری میتونی منو تنها بزاری
ناجینا ـ *در حال رفتن *میدونی که 20 تا خونه رو باید برسی کنم؟!
ـ پنج تا خونه بود که!
ناجینا ـ شد 25 تا
ـ چرا؟
ناجینا ـ شد 30 تا بااااای
ـ برات دارم
ناجینا ـ 35 تا
ـ......
جیمین و ناجینا رفتن منو تهیونگ موندیم
ته ـ سوار موتور شو باید بریم دنبال مین هیوک
ـ باشه
کالاه کاسکتمو گذاشتم رو سرمو موتورو روشن کردم رفتیم سمت مدرسه مین هیوک
مین هیوک ـ سلام
منو ته ـ سلام
ته ـ مین هیوک بیا سوار شو
مین هیوک ـ میشه من با زندایی بیام؟!
ته ـ ات میتونی؟!
ـ اره بپر بالا
+مین هیوک ابجیته؟
مین هیوک ـ نه بابا زنداییمه
+امروز میای؟!
مین هیوک ـ به احتمال زیاد اره
+اگه تونستی دنبال ماهم بیا
مین هیوک ـ باشه
یه کلاه کاسکت دادم به مین هیوک
ـ بزار سرت
مین هیوک ـ میشه نزارم سرم
ـ باد بخوره به کلت سرما میخوری بعد باید جواب مامانتو بدم پس بزار سرت
مین هیوک ـ باشه
کلاه کسکت رو گذاشت رو سرش و حرکت کردیم سمت خونه
ـ امروز جای میخوای بری؟
مین هیوک به مامانم نگیا، خب میخوام با دوست دختر و دوتا از دوستامون بریم سینما
ـ چه فیلمی قراره ببینید؟
مین هیوک ـ بچه میگفتن فیلم هزار تو هست
خیلی وقت بود دلم میخواست برم سینما و فیلم هزار تو رو ببینم
ـ اگه مامانتو رازی کنم منم میبری؟!
مین هیوک ـ چی بهش میگی؟!
ـ تو چیکار اونش داری منو میبری یا نه؟!
مین هیوک ـ........
وااای قراره اتفاق های خوبی بیوفته 😂
ـ عشقم این چه حرفیه میزنی؟!
جیمین و ناجینا خندشون گرفته بود
ـ یااا چیه؟
ناجینا ـ هیچی عشقم ما رفتیم بای"یه بوس هوای فرستاد برای ات"
ـ یااا چه جوری میتونی منو تنها بزاری
ناجینا ـ *در حال رفتن *میدونی که 20 تا خونه رو باید برسی کنم؟!
ـ پنج تا خونه بود که!
ناجینا ـ شد 25 تا
ـ چرا؟
ناجینا ـ شد 30 تا بااااای
ـ برات دارم
ناجینا ـ 35 تا
ـ......
جیمین و ناجینا رفتن منو تهیونگ موندیم
ته ـ سوار موتور شو باید بریم دنبال مین هیوک
ـ باشه
کالاه کاسکتمو گذاشتم رو سرمو موتورو روشن کردم رفتیم سمت مدرسه مین هیوک
مین هیوک ـ سلام
منو ته ـ سلام
ته ـ مین هیوک بیا سوار شو
مین هیوک ـ میشه من با زندایی بیام؟!
ته ـ ات میتونی؟!
ـ اره بپر بالا
+مین هیوک ابجیته؟
مین هیوک ـ نه بابا زنداییمه
+امروز میای؟!
مین هیوک ـ به احتمال زیاد اره
+اگه تونستی دنبال ماهم بیا
مین هیوک ـ باشه
یه کلاه کاسکت دادم به مین هیوک
ـ بزار سرت
مین هیوک ـ میشه نزارم سرم
ـ باد بخوره به کلت سرما میخوری بعد باید جواب مامانتو بدم پس بزار سرت
مین هیوک ـ باشه
کلاه کسکت رو گذاشت رو سرش و حرکت کردیم سمت خونه
ـ امروز جای میخوای بری؟
مین هیوک به مامانم نگیا، خب میخوام با دوست دختر و دوتا از دوستامون بریم سینما
ـ چه فیلمی قراره ببینید؟
مین هیوک ـ بچه میگفتن فیلم هزار تو هست
خیلی وقت بود دلم میخواست برم سینما و فیلم هزار تو رو ببینم
ـ اگه مامانتو رازی کنم منم میبری؟!
مین هیوک ـ چی بهش میگی؟!
ـ تو چیکار اونش داری منو میبری یا نه؟!
مین هیوک ـ........
وااای قراره اتفاق های خوبی بیوفته 😂
۸.۶k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.