ترس شیرین پارت آخر

ترس شیرین پارت آخر
£من برای تو مدرکی ندارم ولی برای هانا دارم،به فرض مثال بدهی های که داشته یا خلاف هایی که پدرش کرده.
تهیونگ با سرعت به سمت اداره پلیس میروند
-اونا چه رابطه به هانا دارن؟
£بلاخره کارای پدرش بوده،اما اگه تو بیای اینجا و خودت رو تسلیم کنی ما کارای پدر هانا رو ندید میگیرم‌.
- واقعا که احمقی ارشد جانگ
پوزخندی زد و گوشی رو بلافاصله قطع کرد و بعد با سرعت به اداره رفت.
.(اداره پلیس)
با عجله وارد شد و طولی نکشید که جانگ جلوش سبز شد
£خوش اومدی!
-کجاست
جانگ تهیونگ رو به در پشتی اتاق بازجویی برد تا تهیونگ از پشت شیشه بتونه هانا رو ببینه
£خودت رو تسلیم کن کیم،کارت راحت تره
تهیونگ به سمت جانگ برگشت با حالت سرد و خماری که از سالم بودن دخترش گرفته بود حرف زد
-جانگ چرا نمی‌خوای قبول کنی من کاری نمیکنم ،زود باش مرد نه منو خسته کن نه خودتو ،خودتم خیلی خوب میدونی که نمیتونی هانا رو دستگیر کنی،کارای بابای احمقش به اون ربطی ندارند.
تهیونگ پوز خندی زد و به سمت مرد خم شد
منی که داری بهش تهمت کارایی که نکرده رو میزنی قانون هارو بهتر از تو میدونم،ارشد.الانم ممنون میشم که زودتر هانارو ول کنی،چون قرار بود که فردا به خارج از شهر بریم،برای گردش.
جانگ با شکستی که دوباره خورده بود تنه ای به مرد زد و از کنارش رد شد ،تهیونگ از پشت شیشه به ریلکس بودن دخترش نیشخندی زد و بعد از اتاق خارج شد ،و بعد هم هانا از اتاق بازجویی خارج شد.تهیونگ بدون مکثی هانا رو بغل کرد و صورتش رو تو موهای دختر فرو کرد
+ باید باهات حرف بزنم
-بزار بریم حرف می‌زنیم
ارشد جانگ برگشت و با نگاهی که ازش آتیش فوران میکرد گفت
£اگه یه مدرک،فقط به مدرک به دستم برسه ،تلافی میکنم کیم.
-شاید تو اون دنیا،ارشد
دست هانا رو گرفت و از اداره بردش بیرون و بعد به ماشین.
-خوبی؟
+ آره،اما اونا ....قرار نیست دست از سرت بردارند تهیونگ
-چیزی نیست کبوتر ،خودت که میدونی کسی نمیتونه منو کنترل کنه ،جز تو...
(دو سال بعد)
-شوگا قرارداد آمادست؟
&بله جناب کیم بزرگ
-بدش به هانا،باید به امضا اون به ایتالیا فرستاده بشه
&چشم امر دیگه ای
-نگاش کنا
&بزرگ بازی برای من درنیار
هانا وارد اتاق شد
+ نمیخواین دست از سگ و گربه بازیتون بردارید
&تو یه چیزی به شوهرت بگو شاید تموم بشه
هانا لبخندی زد و به ادامه دعوا اون دوتا سگ و گربه نگاه کرد.
(End)


خیلی ممنون بابت حمایت های قشنگتون از فیک ترس شیرین،فیک بعدی به زود شروع میشه،البته قبلش دو سه پارتی هم درخواستی قرار میگیره ،منتظر فیک بعدی باشید😗♥️
دیدگاه ها (۷)

راشل شاهدخت فرانسوی بود  که تازگی به ایتالیا نقل مکان کرده ب...

طولی نکشید که مادرشون اومد و کمی غذا کشید و بود دوباره به ات...

ترس شیرینpt42¥قربان ردش رو زدیم£خوبه،بریمجانگ با افرادش به س...

ترس شیرین pt41-وقتی یه بار بعد از تمرینام رفتم پیشش چهرش یه ...

پارت اول:_من برای انتقام برگشتم _تهیونگ در حالی که توی اتاق ...

روانی منP54

black flower(p,268)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط