ترس شیرین pt
ترس شیرین pt41
-وقتی یه بار بعد از تمرینام رفتم پیشش چهرش یه جوری بود... انگار هیچ دردی نداشت و بهم لبخند میزد وقتی رفتم جلوتر و دستش رو لمس کردم فقط ازم یک چیز خواست منو بکش میخواست حداقل با دستای من بمیره تا مرگش براش راحت تر بشه نمیدونست قلب منم با خودش کشت.
تهیونگ لرزش تنش رو حس میکرد و میدونست حمله عصبی داره بهش دست میده و دختر از لرزش هاش بی خبر نموند و برای اروم کردنش موهاش رو آروم نوازش کرد.
-من کشتمش... با دستای خودم توی همین روز یه تیکه از قلبم رو از بین بردم هانا
هانا با چشمایی که از اشک تار شده بود به تهیونگ که اشک چشم هاش رو پر کرده بود نگاه کرد و سری به رد کردنش تکون داد
+تقصیر تو نیست تو برای کم کردن درد مادرت اینکارو کردی پس تو بیگناهی توی این ماجرا تو از همه بیگناه تری.
دختر فهمید نحس بودن مردش اکتسابی نبوده و چیزی بوده مردم و خودش بهش نسبت داده بودن پس مرد رو توی آغوشش جا داد و گذاشت توی بغلش اروم بگیره
-تو تنها دارایی منی هانا بمیرمم نمیذارم از دستم بری
+من هیچ جایی نمیرم تهیونگ، بهت قول میدم.
تهیونگ کم کم خوابش برد و جوری غرق در خواب شد که تاحالا همچین چیزی رو تجربه نکرده بود ،البته از این هم غافل نباشیم که اگه می دونست قراره چه اتفاقی بیوفته هیچوقت نمیخوابید.
.
£اسم؟
¥دو هانا
£چند وقته باهمن؟
¥دو سه ماهی میشه که تهیونگ به خونه اون میره
£میخوامش
¥اما قربان اون یکی از اطرافیان تهیونگه،چند وقته که میخواین گیرش بندازید اما نمیتونید؟
£با دست گذاشتن رو نقطه ضعفش راحت تر از چیزی که فکر کنی میگیرمش
¥با کدوم مدرک؟
£اون جوری که تو فکر میکنی نیست،شما فعلا رد گوشی دختر رو بزنید و بگیردیش.
کیم جانگ ،پلیس ارشدی که حدود دوساله تلاش میکنه تهیونگ رو دستگیر کنه،اما کسی که هربار موفق شده تهیونگ بوده .
دیگه کم کم بهتره برای فیک بعد حاضر شید🤌📿
-وقتی یه بار بعد از تمرینام رفتم پیشش چهرش یه جوری بود... انگار هیچ دردی نداشت و بهم لبخند میزد وقتی رفتم جلوتر و دستش رو لمس کردم فقط ازم یک چیز خواست منو بکش میخواست حداقل با دستای من بمیره تا مرگش براش راحت تر بشه نمیدونست قلب منم با خودش کشت.
تهیونگ لرزش تنش رو حس میکرد و میدونست حمله عصبی داره بهش دست میده و دختر از لرزش هاش بی خبر نموند و برای اروم کردنش موهاش رو آروم نوازش کرد.
-من کشتمش... با دستای خودم توی همین روز یه تیکه از قلبم رو از بین بردم هانا
هانا با چشمایی که از اشک تار شده بود به تهیونگ که اشک چشم هاش رو پر کرده بود نگاه کرد و سری به رد کردنش تکون داد
+تقصیر تو نیست تو برای کم کردن درد مادرت اینکارو کردی پس تو بیگناهی توی این ماجرا تو از همه بیگناه تری.
دختر فهمید نحس بودن مردش اکتسابی نبوده و چیزی بوده مردم و خودش بهش نسبت داده بودن پس مرد رو توی آغوشش جا داد و گذاشت توی بغلش اروم بگیره
-تو تنها دارایی منی هانا بمیرمم نمیذارم از دستم بری
+من هیچ جایی نمیرم تهیونگ، بهت قول میدم.
تهیونگ کم کم خوابش برد و جوری غرق در خواب شد که تاحالا همچین چیزی رو تجربه نکرده بود ،البته از این هم غافل نباشیم که اگه می دونست قراره چه اتفاقی بیوفته هیچوقت نمیخوابید.
.
£اسم؟
¥دو هانا
£چند وقته باهمن؟
¥دو سه ماهی میشه که تهیونگ به خونه اون میره
£میخوامش
¥اما قربان اون یکی از اطرافیان تهیونگه،چند وقته که میخواین گیرش بندازید اما نمیتونید؟
£با دست گذاشتن رو نقطه ضعفش راحت تر از چیزی که فکر کنی میگیرمش
¥با کدوم مدرک؟
£اون جوری که تو فکر میکنی نیست،شما فعلا رد گوشی دختر رو بزنید و بگیردیش.
کیم جانگ ،پلیس ارشدی که حدود دوساله تلاش میکنه تهیونگ رو دستگیر کنه،اما کسی که هربار موفق شده تهیونگ بوده .
دیگه کم کم بهتره برای فیک بعد حاضر شید🤌📿
- ۶.۳k
- ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط