کوچک که بودم

کوچک که بودم...
لمس شکوفه های درخت گیلاس
آرزوی دستهای کوچکم بود
اما...
بزرگ که شدم
شکوفه ها را دیگر نمی دیدم
ایراد از دست های من بود
یا شکوفه های گیلاس ...
برایم از کودکی هایم حرف بزن ...
دلتنگی واژه ایست
که آرزوها را نشکفته
می سوزاند.............
دیدگاه ها (۳)

از نادانی‌ام وطن نامیدمت ...و از یاد بردم که به غارت می‌روند...

اگر هزار غم است از جفایِ او بر دلهنوز بنده‌ اویَم که غمگسارِ...

‏برای عشق‌های تمام شده‏تنها یک‌ چیز می‌توان گفت‏و آن این‌که ...

https://dl.asra-music14.com/a/persian%20music/album/Elissa/E...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط