کوچک که بودم...
کوچک که بودم...
لمس شکوفه های درخت گیلاس
آرزوی دستهای کوچکم بود
اما...
بزرگ که شدم
شکوفه ها را دیگر نمی دیدم
ایراد از دست های من بود
یا شکوفه های گیلاس ...
برایم از کودکی هایم حرف بزن ...
دلتنگی واژه ایست
که آرزوها را نشکفته
می سوزاند.............
لمس شکوفه های درخت گیلاس
آرزوی دستهای کوچکم بود
اما...
بزرگ که شدم
شکوفه ها را دیگر نمی دیدم
ایراد از دست های من بود
یا شکوفه های گیلاس ...
برایم از کودکی هایم حرف بزن ...
دلتنگی واژه ایست
که آرزوها را نشکفته
می سوزاند.............
۲.۱k
۲۹ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.