پارت

#پارت_۱۴
#ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمان!

رفتم گوشیمو برداشتم و رفتم تو پی وی ممد
عه چه جالب آنم هست
دیانا : سلام ممد خوبی
ممد : سلام دیانا ممنون تو خوبی
دیانا : مرسی ببین ممد میگم میتونی برا ما هم دوتا بلیط بگیری
ممد : آره چرا که نه فقط باید عکس پاسپورتت رو بفرستی
دیانا : اوکی الان

بعد چند مین....

ممد : خو اوکی
دیانا: مرسی
فعلا
ممد : بای


رفتم تو اتاق ارسلان
دیانا : بفرما به ممد گفتم که...
اِ ارسلان کو؟!
همچین برگشتم یهو ارسلان پخ کرد
دیانا: ای درد این چه کاری بود ارسلانننننننننننننننننننن
ارسلان : هیچی حوصلم سر رفته بود
اها راستی برو حاضر شو ساعت ۱ و ربعه
دیانا : اوه اوه الان

ارسلان :
دیانا رفت تو اتاقش حاضر بشه منم نشستم رو مبل تا گوشیمو چک کنم
رفتم تو واتساپ دیدم اِ مهدیس پی ام داده


مهدیس :
مهدیس : محراب میگم میخوای به ارسلان بگم بیاد دنبالمون
محراب : ها.. خو بگو
مهدیس: اوکی

رفتم تو واتساپ تا به به ارسلان پی ام بدم

مهدیس : سلام ارسلان خوبی چه خبر
دیانا خوبه؟
ارسلان: سلام مهدیس مرسی تو خوبی
مهدیس : ممنون میگم ارسلان دارین میرین فرودگاه میاین دنبال منو محراب؟
ارسلان : آره ساعت یه ربع دو دم در باشین
مهدیس : اوکی مرس خدافظ
ارسلان : فعلا
دیدگاه ها (۳)

#پارت_۱۵#ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمان!ارسلان: ارسلان : دیانا(از...

#پارت_۱۶ #ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمان!متین : رسیدیم دم فرودگاه...

#پارت_۱۳ #ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمان!(با صدای بلند) دیانا: ار...

#پارت_۱۲ #ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمان!ارسلان : دیانا دیانا!دیا...

پارت ۳۶ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۳۳ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۶۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط