دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت

دستـم نمی رسـد که در آغــوش گیرمت
ای ماه با که دسـت در آغــوش می کنی

درساغر تـو چیست که با جرعه ی نخست
هشیار ومست را همه مدهوش می کنی
دیدگاه ها (۱۳)

یه دونه دوست دارم چون یدونه ایدو تا دوست دارم چون دومیت وجود...

سکوت را می پذیرم !اگر بدانمروزی با تو سخن خواهم گفت تیره بخت...

تو نیستی که ببینیچگونه عطر تو در عمق لحظه‌ها جاری‌ست !چگونه ...

‌صورتم را به شانه اش گذاشتم و گفتم: دوست دارم ماه من و تو هم...

💕وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گو...

وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گوی...

میز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز!فکرش را بکن، خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط