ارمی فداکار
ارمی فداکار
پارت ۱۵
از دید یونجی :
جیمین : اومدم
جیمین رفت سمت در و کمی بعد که اومد گفت : پوووووفف پی دی نیم گفته فردا کنسرت کنسل شده و میفته واسه یه دو هفته بعد
اوه فک کنم این بد باشه
نامجون : علتش رو نگفت ؟
جیمین : ازش پرسیدم و گفت پی دی نیم گفته که صاحب اون سالنه گفته مشکلی برای صحنه به وجود اومده و یه دو هفته ای طول میکشه تا تعمیر بشه
جیهوپ : نههههه
من : اوووم ببخشید فوضولی میکنم ولی بهتر نیس نیمه پر لیوان رو نگاه کنین ؟ الان میتونین بیشتر تمرین کنین و وقت بیشتری دارین
نامجون : یونجی راست میگه بهتر به نیمه پر لیوان نگاه کنین و بهتره مثل بچه ها که مامانشون عروسک رو ازشون گرفته یه جا نشینین منو نگاه کنین
یونگی: نامجون راست میگه
خب یونجی تو چی میخواستی بگی
من : من خب .... ام بهتره برین تمرین کنین ببخشید وقتتون رو گرفتم
داشتم میرفتم که بازوم توسط کسی گرفته شد
سرمو بالا اوردم و دیدم اون یونگیه
کلشو آورد نزدیک گوشم کرد طوری که اگه حرف میزد لباش به گوشم میخورد
یونگی : تا نگی نمیزارم بری ، هوم ؟
من چشامو رو هم فشردم و برگشتم
من : خ....خب در حال حاضر الان تمرینتون مهم تره
جین : یااا به این چند دقیقه چیزی نمیشه بگو دیگه
خواستم حرف بزنم که شونه هام گرفته شد و منو رد و روی صندلی نشوند که با صداش فهمیدم یونگیه : حالا حرف بزن
من : خب .....
ادامه دارد .....
پارت ۱۵
از دید یونجی :
جیمین : اومدم
جیمین رفت سمت در و کمی بعد که اومد گفت : پوووووفف پی دی نیم گفته فردا کنسرت کنسل شده و میفته واسه یه دو هفته بعد
اوه فک کنم این بد باشه
نامجون : علتش رو نگفت ؟
جیمین : ازش پرسیدم و گفت پی دی نیم گفته که صاحب اون سالنه گفته مشکلی برای صحنه به وجود اومده و یه دو هفته ای طول میکشه تا تعمیر بشه
جیهوپ : نههههه
من : اوووم ببخشید فوضولی میکنم ولی بهتر نیس نیمه پر لیوان رو نگاه کنین ؟ الان میتونین بیشتر تمرین کنین و وقت بیشتری دارین
نامجون : یونجی راست میگه بهتر به نیمه پر لیوان نگاه کنین و بهتره مثل بچه ها که مامانشون عروسک رو ازشون گرفته یه جا نشینین منو نگاه کنین
یونگی: نامجون راست میگه
خب یونجی تو چی میخواستی بگی
من : من خب .... ام بهتره برین تمرین کنین ببخشید وقتتون رو گرفتم
داشتم میرفتم که بازوم توسط کسی گرفته شد
سرمو بالا اوردم و دیدم اون یونگیه
کلشو آورد نزدیک گوشم کرد طوری که اگه حرف میزد لباش به گوشم میخورد
یونگی : تا نگی نمیزارم بری ، هوم ؟
من چشامو رو هم فشردم و برگشتم
من : خ....خب در حال حاضر الان تمرینتون مهم تره
جین : یااا به این چند دقیقه چیزی نمیشه بگو دیگه
خواستم حرف بزنم که شونه هام گرفته شد و منو رد و روی صندلی نشوند که با صداش فهمیدم یونگیه : حالا حرف بزن
من : خب .....
ادامه دارد .....
- ۱.۷k
- ۱۷ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط