ترس شیرینpt
ترس شیرینpt14
+میخوام برم خونه.
تهیونگ جا نخورد ناراحتم نشد از جاش بلند شد لباسش رو صاف کرد و برگشت سمت موتورش و همینطوری که کلاه رو به دختر میداد ازش پرسید
-همیشه سوار موتور غریبه ها میشی؟
+نه فقط وقتی سوار میشم که طرفم یه آدم عوضی باشه
مرد خنده ای که رو صورتش بود رو خورد و به هانا نگاه کرد
-پس از این به بعد حواست به عوضی ای که سمتش میری باشه.
+چیه نکنه میخوای عین تو فیلما بری بالا سرشون
تهیونگ نشست و پشت بندش هم هانا نشست
-شاید بدتر از اون کبوتر
.
~چرا این یارو جواب نمیده......اون دوست روانیت هانا رو کجا برده؟
شوگا از دست غرغر های جیمین کلافه شده بود
&با داد زدن سر من دوستت رو پیدا نمیکنی روانی.
جیمین برگشت سمت شوگا
~میدونی که اگه هانا جوابمو نده تیکه تیکت میکنم و بعد میفرستم برای دوست روانیت ،نه؟
شوگا تک خنده ای به جیمین زد و کله اش رو آروم تکون داد
&باشه ،با اون دستا دیگه ؟
جیمین نزدیک بود به سمت شوگا حجوم ببره که گوشیش توی جیبش لرزید ،وقتی به صفحه نگاه کرد و اسم هانا رو صفحه دید که زده بود«من حالم خوبه نگران نباش» خیالش راحت شد.
&چیشد فهمیدی دوستت حالش خوبه؟
~چرا دو دقیقه دهنتو نمیبندی بشر؟
&شاید چون دوست دارم کند بزنم تو اعصابت پارک
"پارک؟"یادش افتاد که باید این موضوع رو حل میکرد پس برگشت سمت شوگا ولی با جای خالیش جا خورد
~همشون روانی ان
با غری که زیر لب زد بیخیال شد و به سمت خونه رفت
.
دختر به خونه رسید و خودش رو مبل رها کرد که توی تاریکی چیزی درخشید و اسمش رو فریاد زد.
~هاناااااااا لاشیییییییبی
هانا از جاش مثل سرباز بلند شد و به قیافه جیمین که فقط با یه نور کمی مشخص بود نگاه کرد
+جیم.....مین
اون دوست دبیرستانیش نبود،اون لبخند چرت و ترسناکش و اون چشمای های قرمز ،نکنه تو اون زمان کم چیزی تسخیرش کرده بود؟
~هزار بار بهت زنگ زدم،مگه نگفتم از جات تکون نخور،نه تنها تکون خوردی بلکه روی موتور اون روانی دیدمت.
+میشه اول چراغ رو روشن کنی بعد حرف بزنیم
~نه فاز ترسناکش میپره.
قیافه ترسیده هانا درجا پوکر شد و به جیمین نگاه کرد و مطمئن شد که اون همون دوست گوگولی دبیرستانیش بود.
جیمین رو میزی که شبیه میز بازجویی درست کرده بود نشست و انگشت اشارشو رو میز کبوند
~همین الان میایی میشینی و همه چیز رو تعریف میکنی دختر جان.
هانا رفت و روی صندلی نشست
+چشم پدر
~دختره پرووووو
اگه الان میگفت با اون روانیی که هرشب میاد پیشش رفت دور دور و تازه ولی باهاش لاس زده و هانا بدون هیچ ری اکشنی فقط نگاش کرده قطعا به دست جیمین کشته میشد.
+میخوام برم خونه.
تهیونگ جا نخورد ناراحتم نشد از جاش بلند شد لباسش رو صاف کرد و برگشت سمت موتورش و همینطوری که کلاه رو به دختر میداد ازش پرسید
-همیشه سوار موتور غریبه ها میشی؟
+نه فقط وقتی سوار میشم که طرفم یه آدم عوضی باشه
مرد خنده ای که رو صورتش بود رو خورد و به هانا نگاه کرد
-پس از این به بعد حواست به عوضی ای که سمتش میری باشه.
+چیه نکنه میخوای عین تو فیلما بری بالا سرشون
تهیونگ نشست و پشت بندش هم هانا نشست
-شاید بدتر از اون کبوتر
.
~چرا این یارو جواب نمیده......اون دوست روانیت هانا رو کجا برده؟
شوگا از دست غرغر های جیمین کلافه شده بود
&با داد زدن سر من دوستت رو پیدا نمیکنی روانی.
جیمین برگشت سمت شوگا
~میدونی که اگه هانا جوابمو نده تیکه تیکت میکنم و بعد میفرستم برای دوست روانیت ،نه؟
شوگا تک خنده ای به جیمین زد و کله اش رو آروم تکون داد
&باشه ،با اون دستا دیگه ؟
جیمین نزدیک بود به سمت شوگا حجوم ببره که گوشیش توی جیبش لرزید ،وقتی به صفحه نگاه کرد و اسم هانا رو صفحه دید که زده بود«من حالم خوبه نگران نباش» خیالش راحت شد.
&چیشد فهمیدی دوستت حالش خوبه؟
~چرا دو دقیقه دهنتو نمیبندی بشر؟
&شاید چون دوست دارم کند بزنم تو اعصابت پارک
"پارک؟"یادش افتاد که باید این موضوع رو حل میکرد پس برگشت سمت شوگا ولی با جای خالیش جا خورد
~همشون روانی ان
با غری که زیر لب زد بیخیال شد و به سمت خونه رفت
.
دختر به خونه رسید و خودش رو مبل رها کرد که توی تاریکی چیزی درخشید و اسمش رو فریاد زد.
~هاناااااااا لاشیییییییبی
هانا از جاش مثل سرباز بلند شد و به قیافه جیمین که فقط با یه نور کمی مشخص بود نگاه کرد
+جیم.....مین
اون دوست دبیرستانیش نبود،اون لبخند چرت و ترسناکش و اون چشمای های قرمز ،نکنه تو اون زمان کم چیزی تسخیرش کرده بود؟
~هزار بار بهت زنگ زدم،مگه نگفتم از جات تکون نخور،نه تنها تکون خوردی بلکه روی موتور اون روانی دیدمت.
+میشه اول چراغ رو روشن کنی بعد حرف بزنیم
~نه فاز ترسناکش میپره.
قیافه ترسیده هانا درجا پوکر شد و به جیمین نگاه کرد و مطمئن شد که اون همون دوست گوگولی دبیرستانیش بود.
جیمین رو میزی که شبیه میز بازجویی درست کرده بود نشست و انگشت اشارشو رو میز کبوند
~همین الان میایی میشینی و همه چیز رو تعریف میکنی دختر جان.
هانا رفت و روی صندلی نشست
+چشم پدر
~دختره پرووووو
اگه الان میگفت با اون روانیی که هرشب میاد پیشش رفت دور دور و تازه ولی باهاش لاس زده و هانا بدون هیچ ری اکشنی فقط نگاش کرده قطعا به دست جیمین کشته میشد.
- ۷.۱k
- ۱۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط