پارت شش
پارت شش
تهیونگ ویو
موقعی که سوآ رفت دویدم دنبالش و کنارش ایستادم که گفت: بهت زنگ میزنم
تهیونگ: کی بود؟
سوآ: دوستم
تهیونگ: اسم (جدی)
سوآ: میراندا
تهیونگ: مطمئنی؟
سوآ: به من شک داری؟
تهیونگ: چرا هیچی بهم نمیگی سوآ؟(کمی عصبی)
سوآ: چون انقدر احمقی درکم نمیکنی، اره من دوست پسر دارم، ولی تو فقط به فکر خودتی (داد و عصبی)
تهیونگ: چی؟(اروم)
سوآ: دو قطبیه مریض (داد) کاش هیچ وقت مریضی مثل تو داداشم نبود، قاتل عوضی (داد)
تهیونگ: ولی من همیشه با تو خوب بودم و دوست داشتم(اروم)
سوآ: ولی من همیشه ازت متنفرم بودم (داد)
جونگکوک ویو
صحبت های تهیونگ و سوآ واقعا دردناک بود، یعنی انقدر دلش پر بود؟
جیمین: تهیونگ یک بار هم سر سوآ داد نکشید،یک بار هم دست روش بلند نکرد حتی جلوش سیگارم نکشید
کارا: به حرف های ادما تو عصبانیت خوب گوش بده چون قبلا بهش فکر کردن!
سوآ دوید اومد تو و تهیونگ پاهاش شل شد و افتادم زمین، سرش رو بین دستاش گرفت و سوآ با چمدونش اومد پایین و گفت: از اولم لیاقتتون همین بود
و رفت. دویدیم بیرون پیش تهیونگ داشت گریه میکرد؟ کیم تهیونگ بزرگ داشت گریه میکرد؟
جیمین با تمام مهربونیش تهیونگ رو بغل گرفت و سرش رو بوسید
جیمین: تا تهش پشتتیم (اروم)
تهیونگ: همه ی حرفاش درست بود(اروم)
کارا: نه نبود
تهیونگ: تو منو نمیشناسی
جونگکوک: منو جیمین که میشناسیمت، یادته؟ یادته که وقتی بابام گذاشت رفت چی بهم گفتی؟«درد رفتن ادمای سمی از موندنشون کمتره»
تهیونگ لبخند کمرنگی زد
شرط: 10 لایک و 5 کامنت
تهیونگ ویو
موقعی که سوآ رفت دویدم دنبالش و کنارش ایستادم که گفت: بهت زنگ میزنم
تهیونگ: کی بود؟
سوآ: دوستم
تهیونگ: اسم (جدی)
سوآ: میراندا
تهیونگ: مطمئنی؟
سوآ: به من شک داری؟
تهیونگ: چرا هیچی بهم نمیگی سوآ؟(کمی عصبی)
سوآ: چون انقدر احمقی درکم نمیکنی، اره من دوست پسر دارم، ولی تو فقط به فکر خودتی (داد و عصبی)
تهیونگ: چی؟(اروم)
سوآ: دو قطبیه مریض (داد) کاش هیچ وقت مریضی مثل تو داداشم نبود، قاتل عوضی (داد)
تهیونگ: ولی من همیشه با تو خوب بودم و دوست داشتم(اروم)
سوآ: ولی من همیشه ازت متنفرم بودم (داد)
جونگکوک ویو
صحبت های تهیونگ و سوآ واقعا دردناک بود، یعنی انقدر دلش پر بود؟
جیمین: تهیونگ یک بار هم سر سوآ داد نکشید،یک بار هم دست روش بلند نکرد حتی جلوش سیگارم نکشید
کارا: به حرف های ادما تو عصبانیت خوب گوش بده چون قبلا بهش فکر کردن!
سوآ دوید اومد تو و تهیونگ پاهاش شل شد و افتادم زمین، سرش رو بین دستاش گرفت و سوآ با چمدونش اومد پایین و گفت: از اولم لیاقتتون همین بود
و رفت. دویدیم بیرون پیش تهیونگ داشت گریه میکرد؟ کیم تهیونگ بزرگ داشت گریه میکرد؟
جیمین با تمام مهربونیش تهیونگ رو بغل گرفت و سرش رو بوسید
جیمین: تا تهش پشتتیم (اروم)
تهیونگ: همه ی حرفاش درست بود(اروم)
کارا: نه نبود
تهیونگ: تو منو نمیشناسی
جونگکوک: منو جیمین که میشناسیمت، یادته؟ یادته که وقتی بابام گذاشت رفت چی بهم گفتی؟«درد رفتن ادمای سمی از موندنشون کمتره»
تهیونگ لبخند کمرنگی زد
شرط: 10 لایک و 5 کامنت
۳.۷k
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.