پارت هفت
پارت هفت
15 هفته بعد
جونگکوک: کارااا (داد)
کارا: زهر مار پدصگ
جیمین: کارا (جدی)
کارا: اخ ببخشید
تهیونگ: چیکارش داری خب!
جیمین: نبای
تلفن کارا زنگ خورد
کارا: بله؟(مودبانه)
مرده: شما شین یونا هستین؟
کارا تلفن رو داد به تهیونگ
تهیونگ: بله؟
مرده: ببخشید من با شین یونا کار داشتم
تهیونگ: پدرش هستم و شما؟(اسم اصلیه کارا یونا عه)
مرده: دوست تو یتیم خونه اش هستم. هیونجین، میخواستم ازتون یک سوال بپرسم
تهیونگ: بفرمایید
هیونجین: میشه امروز کارا بیاد کافه.............؟
تهیونگ: کارا خودت میخوای؟
جونگکوک: نه نمیره
تهیونگ: تو کاری نداشته باش
کارا: اره (با ذوق)
جیمین: نگاش کن مردمک چشمشو (خنده)
تهیونگ: ساعت چند؟
هیونجین: ساعت سه تا شیش
تهیونگ: اوکی پس مراقب خودتون باشین
هیونجین: مرسیییی (با ذوق) خدافظظظ
تهیونگ: خدافظ (لبخند)
کارا: هوراااااااااااااااااااااااااا (خیلیییی خوشحال)
تهیونگ: خب
جیمین: بدبخت شدی
جونگکوک: خیلی
تهیونگ: اسم
کارا: هوانگ هیونجین
تهیونگ: شغل
کارا: نمیدونم
تهیونگ: چرا گذاشتنش پرورشگاه
کارا: باباش نمیخواستش، مامانشم مجبور شد بزارتش پرورشگاه
تهیونگ: اسم مادر
کارا: پارک رزی
تهیونگ: اسم پدر
کارا: لی کو کو
تهیونگ: سن
کارا: 17
تهیونگ: قد
کارا: 169
تهیونگ: ماشالا
کارا: مگه تو چندی؟
تهیونگ: 179
کارا: به به
تهیونگ: سن مادر
کارا: 33(اگه پسر 17 ساله باشه مامانه تو 16 سالگی بچه دار شده)
تهیونگ: جاننننن؟
کارا: 🙂 (هیچ جور دیگه ای نتونستم صورتشو توصیف کنم)
تهیونگ: سن پدر
کارا: 35 (پدر هم که 18 سالش بوده)
تهیونگ: خدایا منو هویج کن
تهیونگ: برو دیگه چیکارت کنم
کارا: هورااا
شرط ها نرسیده بود ولی این پارت و پارت بعد رو میزارم
15 هفته بعد
جونگکوک: کارااا (داد)
کارا: زهر مار پدصگ
جیمین: کارا (جدی)
کارا: اخ ببخشید
تهیونگ: چیکارش داری خب!
جیمین: نبای
تلفن کارا زنگ خورد
کارا: بله؟(مودبانه)
مرده: شما شین یونا هستین؟
کارا تلفن رو داد به تهیونگ
تهیونگ: بله؟
مرده: ببخشید من با شین یونا کار داشتم
تهیونگ: پدرش هستم و شما؟(اسم اصلیه کارا یونا عه)
مرده: دوست تو یتیم خونه اش هستم. هیونجین، میخواستم ازتون یک سوال بپرسم
تهیونگ: بفرمایید
هیونجین: میشه امروز کارا بیاد کافه.............؟
تهیونگ: کارا خودت میخوای؟
جونگکوک: نه نمیره
تهیونگ: تو کاری نداشته باش
کارا: اره (با ذوق)
جیمین: نگاش کن مردمک چشمشو (خنده)
تهیونگ: ساعت چند؟
هیونجین: ساعت سه تا شیش
تهیونگ: اوکی پس مراقب خودتون باشین
هیونجین: مرسیییی (با ذوق) خدافظظظ
تهیونگ: خدافظ (لبخند)
کارا: هوراااااااااااااااااااااااااا (خیلیییی خوشحال)
تهیونگ: خب
جیمین: بدبخت شدی
جونگکوک: خیلی
تهیونگ: اسم
کارا: هوانگ هیونجین
تهیونگ: شغل
کارا: نمیدونم
تهیونگ: چرا گذاشتنش پرورشگاه
کارا: باباش نمیخواستش، مامانشم مجبور شد بزارتش پرورشگاه
تهیونگ: اسم مادر
کارا: پارک رزی
تهیونگ: اسم پدر
کارا: لی کو کو
تهیونگ: سن
کارا: 17
تهیونگ: قد
کارا: 169
تهیونگ: ماشالا
کارا: مگه تو چندی؟
تهیونگ: 179
کارا: به به
تهیونگ: سن مادر
کارا: 33(اگه پسر 17 ساله باشه مامانه تو 16 سالگی بچه دار شده)
تهیونگ: جاننننن؟
کارا: 🙂 (هیچ جور دیگه ای نتونستم صورتشو توصیف کنم)
تهیونگ: سن پدر
کارا: 35 (پدر هم که 18 سالش بوده)
تهیونگ: خدایا منو هویج کن
تهیونگ: برو دیگه چیکارت کنم
کارا: هورااا
شرط ها نرسیده بود ولی این پارت و پارت بعد رو میزارم
۳.۷k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.