رئیس پدرم

#رئیس پدرم
#PART_3

جونگ کوک ‹رئیس شرکت›

وقتی اونطوری به پام افتاد دلم ضعف رفت براش

میخواستم بلندش کنم
بغلش کنم
بهش بگم عـشـقم تا من زندم نباید اینطوری به پای کسی بیوفتی

ولی مجبور بودم فعلا به نقش بازی کردن ادامه بدم

من عاشق پسر منشیِ خودم شده بودم..
عاشق پسر قاتل برادرم

خم میشم جلو
چشمامو تنگ میکنم و پوزخندی میزنم!

باید یه کاری میکردم از پدرش جدا و بشه پسر من...
البته پسر فعلا زیادیه براش
تا خیال برش نداره

درسته!

قبل از اینکه پدرش بره پای چوب دار باید حضانتشوبگیره..

هرچند بعد اعدام پدرش هم،  میشه به دستش آورد
ولی به دست آوردنش سخت تره

نقشه هایی براش داشتم...
وقتی قبول کرد که میشه عقد موقت من

مجبورش میکنم لباساش رو در፤ره و ازش عکس و فیلم میگیرم که نتونه بزنه زیرش 

پیکو سر کشیدم و قهقه ای زدم
دیدگاه ها (۰)

#رئیس پدرم#PART_4ویو تهیونگکل شب و بیدار موندمنمیتونستم بخوا...

#رئیس پدرم#PART_5پیاده راه رفتم مقابل یه برج بلند که طبقه اخ...

#رئیس پدرم#PART_2از جام بلند شدمنه، نمیزاشتم.... فردا باز می...

#رئیس پدرم#PART_1با گریه به پاش افتادمتهیونگ.التماست میکنم ر...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۱۲تهیونگ تو ذهنش :خیلی اعصابم خورد ...

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط