صد نامه نوشتیم ولی نامه بری نیست

صد نامه نوشتیم ولی نامه بری نیست
از هدهد پیغام رسان غیر پری نیست

این راه دراز و غم تنهایی و تردید
با من به‌جز این چند نفر همسفری نیست

در قلعه ی بی روزنه ی عمر اسیرم
دیوار زیادست دراینجا و دری نیست

هرگز نهراسیده‌ام از پنجه توفان
تا کشتی نوح است دل من خطری نیست

با پرچم صلح آمده ام دشمنی از چیست؟
شمشیر بیانداز که بامن، سپری نیست

از حال دلم، هیچ نپرسید دراین شهر
جز سوختن و ساختن اینجا خبری نیست.‌‌..

#خاصترین
دیدگاه ها (۴)

گرچه هنگام سفر ،جاده ها جانکاه اندروی نقشه ،همه ی فاصله ها ک...

بس که من با درد هجرانت مدارا کرده امخویش را در حلقه ی عشاق ر...

حسّ و حال همه‌ی ثانیه‌ها ریخت به‌همشوق یک رابطه با حاشیه‌ها ...

چون نور گذر کرده ای از قرنیـــــه هایمای داغ ترین دغدغــــه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط