مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

شب آرام بر پنجره میبارد و من در سکوت به رفتن بیصدا خ

شب، آرام بر پنجره می‌بارد و من در سکوت، به رفتنِ بی‌صدا خو می‌کنم.
تمام کلمات، پیش از رسیدن به لب، در گلویم می‌میرند.
انگار که جهان، سال‌هاست نام مرا از یاد برده است.
دیدگاه ها (۰)

هر صبح که بیدار می‌شوم، تکه‌ای دیگر از روحم را خاک می‌کنم.کا...

"غم ریخت، دل خالی.باد رفت، یاد مُرد."

در کوچه‌های مه‌گرفته‌ی خاطراتم سرگردانم،جایی که هر انتخاب، ب...

در سرزمینی که بادها همیشه بوی شکوفه‌های خونین می‌دادند، عاشق...

در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنمشاید به سحر عشق، ترا زیر و...

در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنمشاید به سحر عشق، ترا زیر و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط