پارت ششم رمان تب داغ هوس :
#پارت_ششم
با همون لحني که من ازش متنفر بودم به علاوه
پوزخندي که لحن مستخمرشو پررنگ تر ميکرد گفت:بوش چطوره؟ تنم يخ کرد از کجا فهميد ؟!!!! واااي آبروم رفت ديگه کارم تمومه از اين به بعد دست انداختنمو پيشه هر برخوردمون ميکنه برو تا ضايع تر نشدي سر بلند کردم و گفتم :جناب مهندس با اجازه.... نذاشت ادامه بدم با همون لحن پر جذبه و صداي محکمش ولي تن صداي آروم گفت:نميخواي منتظرش بموني ؟ چشمام گرد شد و با تعجب نگاش کردم و اخمي از گنگي کردم واي دلم داشت از دهنم در ميومد خودمو با اين حال حفظ کردم و گفتم : _متوجه منظورتون نميشم!! من فقط اومده بود هوا خوري يه تا ابروشو داد بالا و با شيطنتي که زمينه صورتش بود گفت: يعني ميخواي بگي با کسي قرار نداشتي؟ اول که از هولم دهنم باز مونده بود و نگاش ميکردم بعد از چند ثانيه به خودم اومدم وسريع خودمو جمع و جور کردم و با صدايي که نميدونم چرا حالا ميلرزيد گفتم:نَ..نه..يعني ..نع...واي منو قرار؟! خيلي خونسرد پوز خندي زد و ريلکس در حالي که موبايلشو در آورده بود و باهاش ور ميرفت گفت:به نظر ميومد اومدي سر قرار ..«يه تا ابروشو بالا دادو سرشو متمايل به چپ کرد... به اطراف نگاه کردم پسره الان نياد اون جلوي آرمين!
با همون لحني که من ازش متنفر بودم به علاوه
پوزخندي که لحن مستخمرشو پررنگ تر ميکرد گفت:بوش چطوره؟ تنم يخ کرد از کجا فهميد ؟!!!! واااي آبروم رفت ديگه کارم تمومه از اين به بعد دست انداختنمو پيشه هر برخوردمون ميکنه برو تا ضايع تر نشدي سر بلند کردم و گفتم :جناب مهندس با اجازه.... نذاشت ادامه بدم با همون لحن پر جذبه و صداي محکمش ولي تن صداي آروم گفت:نميخواي منتظرش بموني ؟ چشمام گرد شد و با تعجب نگاش کردم و اخمي از گنگي کردم واي دلم داشت از دهنم در ميومد خودمو با اين حال حفظ کردم و گفتم : _متوجه منظورتون نميشم!! من فقط اومده بود هوا خوري يه تا ابروشو داد بالا و با شيطنتي که زمينه صورتش بود گفت: يعني ميخواي بگي با کسي قرار نداشتي؟ اول که از هولم دهنم باز مونده بود و نگاش ميکردم بعد از چند ثانيه به خودم اومدم وسريع خودمو جمع و جور کردم و با صدايي که نميدونم چرا حالا ميلرزيد گفتم:نَ..نه..يعني ..نع...واي منو قرار؟! خيلي خونسرد پوز خندي زد و ريلکس در حالي که موبايلشو در آورده بود و باهاش ور ميرفت گفت:به نظر ميومد اومدي سر قرار ..«يه تا ابروشو بالا دادو سرشو متمايل به چپ کرد... به اطراف نگاه کردم پسره الان نياد اون جلوي آرمين!
۴.۱k
۲۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.