پارت 23 اوای عشق
پارت 23 اوای عشق
#رکسانا
رفتم زود درو باز کردم ..اههه یونجون اینجا چیکار میکنه
-سلام
+سلام خوش اومدی
-ببخشید دیروقت اومدم
+نه خواهش میکنم بفرماید
_امم اون شب که رفته بودیم مهمونی تو این دسبند رو یادت رفته بود .
+چییی کدوم دسبند دسبند مامانم
-امم اره
+مرسیی یونجون خیلی ممنون
خیلی خوشحال بودم که اصلا نمیفهمیدم که دارم چیکار میکنم رفتم بغلش کردم وایییییییی خیلی خوشحال بودم
واییییی خدایا مرسی که بهم برش گردوندی
-او خیلی خوشحالی فک کنم برات خیلی با ارزشه که اینجوری میکنی
+وای اره این یادگاری مامانمه موقعی که بچه بودم بهم دادش
-اوو پس الان مامانت اگه بفهمه پیداش کردی خیلی خوشحال میشه
بعد از یه ثانیه فکر کردن مغزم ارور داد که باید از بغلش بیام بیرون 😲خاک تو سرم کنم من با این جلف بازیم
زود از بغلش اومدم بیرون وای با خجالت سرم رو انداختم پایین اه رکسانا خیلی خری احمق
+😂😂😂چیشده اخه شرم کردی
-وای اره ببخشید نفهمیدم که کی اومدم بغل تون
+اشکال نداره بابا راحت باش
-خب حالا بفرماید تو
+نه من باید برم فقط اومدم این رو برات بیارم
-مرسی سونبه
بعد از این که رفتم داخل خیلی شادو شنگول رفتم کنار بچه ها داشتیم اهنگ مینوشتیم که گوشیم زنگ خورد یه نگا بش کردم اه کوکی بود زود گوشی رو برداشتم
+الو
-الو بفرماید شما کی هستین این گوشی اقای جئون جونگ کوک نیست دست شما چیکار میکنه
+خب اقای جونگ کوک تصادف کردن شما دوست ایشون هستین.
+چیییییییی چجوری چرا الان کدوم بیمارستانید
-بیمارستان ..... باشه الان میام حتما
+منتظریم
وایی اصلا نمیدونم چیکار میکردم زود کلاهم رو سرم کردم لباس هامو پوشیدم ماسکمم زود بستم کفشامم به دو نرسید تنم کردم خیلیی استرس داشتم که یه جیزیش بشه
نه خدایا چیزیش نشه..
بچها هی ازم میپرسیدن چب شده منم هیچ حرفی نمیزدم چون نای حرف زدن نداشتم
زود سوار تاکسی شدم و بهش گفتم کجا بره راننده یه نگاهی به هم کرد. منم زود سرم رو انداختم پایین چون میشناختنم بلخره کم کم دارم مشهور میشم
بعد از پنج مین رسیدم به بیمارستان خیلی زود کرایه رو حساب کردم و رفتم داخل زود رفتم داخل بخش پذیرش
+جئون جونگ کوک کدوم اتاقه
-یه لحظه وایستید
+باش
-اتاق 3000 سمت چپ داخل راه رو ولی شما کی بیمار میشید
+دوستش .
زود رفتم اتاق رو پیدا کردم رفتم داخل خوابیده بود کلی دستگاه بهش وصل بود رفتم جلو تا رسیدم کنار تختش خیلی ملوس خوابیده بود دستای سردش رو گرفتم که چشماش لرزید
عشقام اینم پارت 23 لایک و کامنت فراموش نشه کلی دوستون دارم ❤😽
#رکسانا
رفتم زود درو باز کردم ..اههه یونجون اینجا چیکار میکنه
-سلام
+سلام خوش اومدی
-ببخشید دیروقت اومدم
+نه خواهش میکنم بفرماید
_امم اون شب که رفته بودیم مهمونی تو این دسبند رو یادت رفته بود .
+چییی کدوم دسبند دسبند مامانم
-امم اره
+مرسیی یونجون خیلی ممنون
خیلی خوشحال بودم که اصلا نمیفهمیدم که دارم چیکار میکنم رفتم بغلش کردم وایییییییی خیلی خوشحال بودم
واییییی خدایا مرسی که بهم برش گردوندی
-او خیلی خوشحالی فک کنم برات خیلی با ارزشه که اینجوری میکنی
+وای اره این یادگاری مامانمه موقعی که بچه بودم بهم دادش
-اوو پس الان مامانت اگه بفهمه پیداش کردی خیلی خوشحال میشه
بعد از یه ثانیه فکر کردن مغزم ارور داد که باید از بغلش بیام بیرون 😲خاک تو سرم کنم من با این جلف بازیم
زود از بغلش اومدم بیرون وای با خجالت سرم رو انداختم پایین اه رکسانا خیلی خری احمق
+😂😂😂چیشده اخه شرم کردی
-وای اره ببخشید نفهمیدم که کی اومدم بغل تون
+اشکال نداره بابا راحت باش
-خب حالا بفرماید تو
+نه من باید برم فقط اومدم این رو برات بیارم
-مرسی سونبه
بعد از این که رفتم داخل خیلی شادو شنگول رفتم کنار بچه ها داشتیم اهنگ مینوشتیم که گوشیم زنگ خورد یه نگا بش کردم اه کوکی بود زود گوشی رو برداشتم
+الو
-الو بفرماید شما کی هستین این گوشی اقای جئون جونگ کوک نیست دست شما چیکار میکنه
+خب اقای جونگ کوک تصادف کردن شما دوست ایشون هستین.
+چیییییییی چجوری چرا الان کدوم بیمارستانید
-بیمارستان ..... باشه الان میام حتما
+منتظریم
وایی اصلا نمیدونم چیکار میکردم زود کلاهم رو سرم کردم لباس هامو پوشیدم ماسکمم زود بستم کفشامم به دو نرسید تنم کردم خیلیی استرس داشتم که یه جیزیش بشه
نه خدایا چیزیش نشه..
بچها هی ازم میپرسیدن چب شده منم هیچ حرفی نمیزدم چون نای حرف زدن نداشتم
زود سوار تاکسی شدم و بهش گفتم کجا بره راننده یه نگاهی به هم کرد. منم زود سرم رو انداختم پایین چون میشناختنم بلخره کم کم دارم مشهور میشم
بعد از پنج مین رسیدم به بیمارستان خیلی زود کرایه رو حساب کردم و رفتم داخل زود رفتم داخل بخش پذیرش
+جئون جونگ کوک کدوم اتاقه
-یه لحظه وایستید
+باش
-اتاق 3000 سمت چپ داخل راه رو ولی شما کی بیمار میشید
+دوستش .
زود رفتم اتاق رو پیدا کردم رفتم داخل خوابیده بود کلی دستگاه بهش وصل بود رفتم جلو تا رسیدم کنار تختش خیلی ملوس خوابیده بود دستای سردش رو گرفتم که چشماش لرزید
عشقام اینم پارت 23 لایک و کامنت فراموش نشه کلی دوستون دارم ❤😽
۳۵.۵k
۲۵ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.